عاشقانه ایی به نام او A romance in her name part:24
همونجوری برای ساعت ها موند تا دید دیگه کاری نمیکنه
دستش و برداشت و بهشون نگاه کرد
+خخ..خون
سریع بلندشد و بدو بدو از اتاق رفت بیرون و به سمت خدمتکارا حرکت کرد
+خ.خ.ون خون
سویی سریع موضوع و گرفت و بهش جعبه ی کمک های اولیه رو داد
^مراقبش باش
ا/ت سریع جعبه رو گرفت و بدو بدو رفت بالا و کوک و برگردوند
صورتش توهم رفته بود و اخم کرده بود به خاطر درد صورتش
(بچه ها دیدید کوک تویه عکسی یه لباس چسب مشکی پوشیده و یه خراش رویه گونشه یه چیزی تو مایه های اون)
سریع دست به کارشد
دستمال سفید و خیس کرد و روی گونش کشید
رنگ سفید دستمال به رنگ قرمز تغییر پیدا کرد
کوک از زیر دستش در میرفت که از آخر ا/ت کفری شد و با دوتا دستاش رویه صورت کوک خوابید
چشمای کوک برای خبر گرفتن از اوضاع بازشد
ولی ...
اتفاق دیگه ایی افتاد
کوک چشماشو باز کرد ولی ناخوداگاهش شروع به کار کرد
و یهویی به جای اینکه بیخیال بخوابه تا ا/ت به درمانش ادامه بده
بلندشد و
لباشون بهم خورد ولی بعد سریع خوابید
ا/ت فک کرد از قصد این کار و کرده
ولی
کوکم به اندازه ی همون تعجب کرده بود
سه تا بوسه در یک روز شدنی نیست(ولی برای کوک هست🤣)
ا/ت آخر دستمال و محکم تویه لگن آب زد و خواست بلندبشه که دست کوک مانعش کن
_کجا میری!؟(شما با صدای بم و بیمار و گرفته تصور کن)
+بیرون(خجالت)
_اما زخم من هنوز خوب نشده(دوباره با همون صدا)
+ب..به سویی میگم بیاد من بلد نیستم(خجالتی)
خواست دستش و بکشه ولی کوک محکمتر گرفته بود و نمیزاشت دربره
درواقع
نمیخواست از اینکه بوسیدش در بره
_منم میگم تو باید این کار و بکنی!!(بازم با همون صدا)
+آخه..
کوک دست ا/ت و یکم فشار داد که داشت گریش درمیومد کوک وقتی دید ا/ت چشماش پر از اشک شده یکم زورش و کم کرد
_خواهش میکنم(تا نگفتم همون صدا)
چیشد!؟ الان ازش خواهش کرد!؟وااااوو باورش برای من یکی خیلی سختهه
ا/ت با شنیدن خواهش کوک سرش و طرفش برگردوند که قطره اشکش وقتی برگشت افتاد پایین و باهاش چشم تو چشم شد
+...
_....
+...
_تا کی میخوای بهم زل بزنیم زودباش
....
این داستان ادامه دارد . . .
هولولولو
چندتا تک پارتی نوشتم
یه چند پارتی این تموم بشه براتون اول تک پارتیارو میزارم بعد چند پارتیه
همشم از کوووکههههه
ولی لطفا نگید الان بزارمش چون قاطی میکنم
دستش و برداشت و بهشون نگاه کرد
+خخ..خون
سریع بلندشد و بدو بدو از اتاق رفت بیرون و به سمت خدمتکارا حرکت کرد
+خ.خ.ون خون
سویی سریع موضوع و گرفت و بهش جعبه ی کمک های اولیه رو داد
^مراقبش باش
ا/ت سریع جعبه رو گرفت و بدو بدو رفت بالا و کوک و برگردوند
صورتش توهم رفته بود و اخم کرده بود به خاطر درد صورتش
(بچه ها دیدید کوک تویه عکسی یه لباس چسب مشکی پوشیده و یه خراش رویه گونشه یه چیزی تو مایه های اون)
سریع دست به کارشد
دستمال سفید و خیس کرد و روی گونش کشید
رنگ سفید دستمال به رنگ قرمز تغییر پیدا کرد
کوک از زیر دستش در میرفت که از آخر ا/ت کفری شد و با دوتا دستاش رویه صورت کوک خوابید
چشمای کوک برای خبر گرفتن از اوضاع بازشد
ولی ...
اتفاق دیگه ایی افتاد
کوک چشماشو باز کرد ولی ناخوداگاهش شروع به کار کرد
و یهویی به جای اینکه بیخیال بخوابه تا ا/ت به درمانش ادامه بده
بلندشد و
لباشون بهم خورد ولی بعد سریع خوابید
ا/ت فک کرد از قصد این کار و کرده
ولی
کوکم به اندازه ی همون تعجب کرده بود
سه تا بوسه در یک روز شدنی نیست(ولی برای کوک هست🤣)
ا/ت آخر دستمال و محکم تویه لگن آب زد و خواست بلندبشه که دست کوک مانعش کن
_کجا میری!؟(شما با صدای بم و بیمار و گرفته تصور کن)
+بیرون(خجالت)
_اما زخم من هنوز خوب نشده(دوباره با همون صدا)
+ب..به سویی میگم بیاد من بلد نیستم(خجالتی)
خواست دستش و بکشه ولی کوک محکمتر گرفته بود و نمیزاشت دربره
درواقع
نمیخواست از اینکه بوسیدش در بره
_منم میگم تو باید این کار و بکنی!!(بازم با همون صدا)
+آخه..
کوک دست ا/ت و یکم فشار داد که داشت گریش درمیومد کوک وقتی دید ا/ت چشماش پر از اشک شده یکم زورش و کم کرد
_خواهش میکنم(تا نگفتم همون صدا)
چیشد!؟ الان ازش خواهش کرد!؟وااااوو باورش برای من یکی خیلی سختهه
ا/ت با شنیدن خواهش کوک سرش و طرفش برگردوند که قطره اشکش وقتی برگشت افتاد پایین و باهاش چشم تو چشم شد
+...
_....
+...
_تا کی میخوای بهم زل بزنیم زودباش
....
این داستان ادامه دارد . . .
هولولولو
چندتا تک پارتی نوشتم
یه چند پارتی این تموم بشه براتون اول تک پارتیارو میزارم بعد چند پارتیه
همشم از کوووکههههه
ولی لطفا نگید الان بزارمش چون قاطی میکنم
۱۸.۴k
۲۰ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.