پارت ۱۱
(کوک ویو):
دختر خوبی به نظر میومد بهش گفتم یه خاطره تعریف کنه که انقدر رسمی نباشه باهام که افتاد به حرف زدن منم بدون گفتن چیزی بهش گوش میدادم و به صورته بی نقص نگاه می کردم خیلی قشنگ حرف میزد کلی هم برام شیرین زبونی میکرد غرق نگاه کردن بهش بودم اصلا حواسم بهش نبود که یکدفعه یه مزاحم بهم زنگ زد دیدم تهیونگه:
_ها
تهیونگ:درگیر خانمیه بودی؟؟(خنده)
_من تورو ببینم فقط بعدا بهت زنگ می زنم فعلا خدافظ
زود قطع کردم و روبه ا/ت کردم و گفتم:
_ادامه بده شما
+ببخشید ولی فک م درد گرفت انقدر حرف زدم شما دیگه حرف بزنید.
(ا/ت ویو):
دروغ گفتم خسته نشده بودم ولی ساعت ها به اون صورت قشنگش نگاه کردن رو ترجیح میدادم پس بهش گفت تا اون حرف بزنه.
دختر خوبی به نظر میومد بهش گفتم یه خاطره تعریف کنه که انقدر رسمی نباشه باهام که افتاد به حرف زدن منم بدون گفتن چیزی بهش گوش میدادم و به صورته بی نقص نگاه می کردم خیلی قشنگ حرف میزد کلی هم برام شیرین زبونی میکرد غرق نگاه کردن بهش بودم اصلا حواسم بهش نبود که یکدفعه یه مزاحم بهم زنگ زد دیدم تهیونگه:
_ها
تهیونگ:درگیر خانمیه بودی؟؟(خنده)
_من تورو ببینم فقط بعدا بهت زنگ می زنم فعلا خدافظ
زود قطع کردم و روبه ا/ت کردم و گفتم:
_ادامه بده شما
+ببخشید ولی فک م درد گرفت انقدر حرف زدم شما دیگه حرف بزنید.
(ا/ت ویو):
دروغ گفتم خسته نشده بودم ولی ساعت ها به اون صورت قشنگش نگاه کردن رو ترجیح میدادم پس بهش گفت تا اون حرف بزنه.
۷.۴k
۰۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.