اسم عشقه ترسناک

اسم عشقه ترسناک
پارت ۱۱۲
[ویو ملودی]
با دیدن پیامش لبخندی رو لبم نشست و ‌‌..آروم تر شدم..و تایپ کردم.‌..دوسش دارم اونم زیاد
ملودی: نگرفتم...کجایی الان ؟
آرتور: اتاق کارم... شب بخیر فندق کوچولو من
ملودی: شب بخیر دوست پسر عزیزم....
گوشی کنار گذاشتم ‌....می‌ تونم بگم یکی از بهترین آدمای زندگیم.......در اصل سومین بهترین.
آدم زندگیمه...با در آوردن گردنبند و دستبند به سمت حمام رفتم ......دوش می‌ گرفتم و لباس
راحتی پوشیدم..و روی تخت دراز شدم...و سیاهی مطلق
................فردا صبح............
صبح زود بیدار شدم ..دوش گرفتم..یک کت و شلوار مشکی لش پوشیدم و زیر کت یک کراپ ..
سفید پوشیدم..دکمه های کت باز گذاشتم.....کفش اسپرت سفیدی پوشیدم با برداشتن کیف و
گوشیم به سمت طبقه پایین رفتم... پایین پله ها رسیدم که مادر کنار ویلیام دیدم..جا خوردم
ولی دیگه برام مهم نیست ... جلو رفتم
ویلیام: ملودی داری می ری ؟
برگشت بهم نگاه کرد..جا خورد و تعجب کرد...ولی من حرفی گفتن نداشتم
ملودی: صبح بخیر..دارم می رم بیمارستان..امروز چند جراحی مهم دارم ...
ویلیام: هنوز خوبه نشدی کامل که...
ملودی: ولی جراحی های مهمی دارم...بیمارام اولویت اول من هستن
یهو مادر گفت
آریانا: سلام کردن بلد نیستی ؟ ... مثلاً مادرت هستم
ادوارد از طبقه بالا اومد کنارم ایستاد بهم نگاه کرد و موهام بوسید...... و به بقیه نگاه کرد گفت
ادوارد : صبح بخیر...