زندگی بعد از تو
پارت :8
اون قاب عکس بزرگ عکس یه خانواده شاد پر انرژیو نشون میداد
من هارا جون هی کوک
ولی چیشد که فقط الان من اینجا وایسادم
قطرات اشک گوشه چشمم رو پاک کردم و به طرف چراغ برق رفتم که زنگ در به صدا در اومد
شوگا:بله؟
اعضا؛هیونگ ماییم
شوگا:بیایین تو
اعضا با سرعت وارد شد و همو بغل کردن
جیهوپ:نمیدونی چقدر دلم برات تنگ شده بود هیونگ(گریه)
جین:چقدر خوب که برگشتی ..حداقل این چند سال اخرو کنار هم باشیم (گریه)
نامجون:این چه حرفیه
شوگا:هی هی پسرا گریه نکنین ..شرمنده وسیله پذیرایی ندارم
جیمین:اشکال نداره هیونگ ..بیایین کمک کنیم خونه رو تمیز کنیم
جین:زیاد خودتونو خسته نکنین امشب همه دعوتین خونه من
شوگا:نبابا مزاحم نمیشیم
جین:نبابا چه مزاحمتی جشن قبول شدن جان توی دانشگاهه
جیمین:کی این جوجه ها انقدر بزرگ شدن ..لنا هم سال دیگه میره دانشگاه
جین:جینهو ..جان خیلی زود بزرگ شدن باورش برام سخته
جیهوپ:همه مون چند سال دیگه بچه هامون میرن دانشگاه ...خیلی همچی زود گذشت
شوگا:ولی دختر من تازه میخواد بره کلاس اول
اعضا:چیییییییی
شوگا:خاب پسرا من سرپرستی یه دختر کوچولو رو برعهده گرفتم ..اسمش جون هیه و خاب 6 سالشه ...خیلی ام از نظر چهره شبیه جون هی خودمه
جیمین:شوخیت گرفته هیونگ ...جون هیه 6 سالشه قیافشم شبیه جون هیه ..مگه میشه
نامجون:حالا که میبینی شده
..مبارک باشه هیونگ بالاخره بعد از 21 سال عذاب داری شاد میشی
شوگا:اره .خاب الانم میخوام اینجا رو اماده کنم تا بعدا با دخترم بیام اینجا زندگی کنم
ته:خاب پس منتظر چی هستین باید سریع اینجا رو تمیز کنیم 1 هفته بیشتر وقت نداریم
اعضا تا اونجایی که در توانشون بود خونه رو خالی کردن و وسایل های قدمی رو همه رو از خونه خارج کردن
جین:شوگا ..من یه دوستی دارم لوازم خانه کودک سرویس خواب همه رو میفروشه..فروش انلاین به داخل سئولم داره ..میتونی از اون سفارش بدی زودترم میاره
شوگا:باشه حتما ایدی شو بزن برام
تقریبا 1 ساعتی طول کشید تا تمام سفارش ها رو دادیم بعدش شوگا اماده شد و همراه با جین یه خونشون رفت بقیه اعضا هم با خانواده خودشون اومدن
جین:خاب هیونگ چون این همه سال نبودی میخوام همه رو بهت معرفی کنم چون بین همسر های اعضا فقط همسر منو میشناسی
ایشون مونا همسرم هستن اینم جان پسرم و اینم جینهو دخترم
ایشون هانا دختر ته و ایشون هلن همسرش هستن
اینشون هم الا و الکس دختر و پسر نامجونن
همسرش چند سالیه جدا شده
(اروم در گوش شوگا)
این خانم کوچولویی که میبینید هالین هستش دختر جیمین و ایشونم مینا هستن
اینشون هم تان هی و تنهو پسرای تهیونگ هستن ایشونم مینهو همسرش
شوگا:خیلی از اشناییتون خوشبختم
همه:همچنین
شوگا:این کادوی کوچیکیه شرمنده خیلی دیر رسیدم کره نتونستم 0یز درست حسابی بخرم
جان:واییی عموووو ست ساعت از کجا میدونستین من دوست دارم
شوگا:او واقعا این عالیه م.....
ادامه حرفش با شنیدن زنگ گوشیش قطع شد
شوگا:ببخشید من حتما باید اینو جواب بدم
و از جمع فاصله گرفت به طرف تراس رفت و گوشی رو جواب داد
شوگا:الو الکس
الکس:سلام شوگا چطوری
شوگا:خوبم تو چطوری
الکس: پرواز چطور بود راحت رسیدی؟
شوگا:اره خیلی خوب بود
الکس:....
لایک کامنت فراموش نشه 🎀
تا پارت بعدییی بایییی
اون قاب عکس بزرگ عکس یه خانواده شاد پر انرژیو نشون میداد
من هارا جون هی کوک
ولی چیشد که فقط الان من اینجا وایسادم
قطرات اشک گوشه چشمم رو پاک کردم و به طرف چراغ برق رفتم که زنگ در به صدا در اومد
شوگا:بله؟
اعضا؛هیونگ ماییم
شوگا:بیایین تو
اعضا با سرعت وارد شد و همو بغل کردن
جیهوپ:نمیدونی چقدر دلم برات تنگ شده بود هیونگ(گریه)
جین:چقدر خوب که برگشتی ..حداقل این چند سال اخرو کنار هم باشیم (گریه)
نامجون:این چه حرفیه
شوگا:هی هی پسرا گریه نکنین ..شرمنده وسیله پذیرایی ندارم
جیمین:اشکال نداره هیونگ ..بیایین کمک کنیم خونه رو تمیز کنیم
جین:زیاد خودتونو خسته نکنین امشب همه دعوتین خونه من
شوگا:نبابا مزاحم نمیشیم
جین:نبابا چه مزاحمتی جشن قبول شدن جان توی دانشگاهه
جیمین:کی این جوجه ها انقدر بزرگ شدن ..لنا هم سال دیگه میره دانشگاه
جین:جینهو ..جان خیلی زود بزرگ شدن باورش برام سخته
جیهوپ:همه مون چند سال دیگه بچه هامون میرن دانشگاه ...خیلی همچی زود گذشت
شوگا:ولی دختر من تازه میخواد بره کلاس اول
اعضا:چیییییییی
شوگا:خاب پسرا من سرپرستی یه دختر کوچولو رو برعهده گرفتم ..اسمش جون هیه و خاب 6 سالشه ...خیلی ام از نظر چهره شبیه جون هی خودمه
جیمین:شوخیت گرفته هیونگ ...جون هیه 6 سالشه قیافشم شبیه جون هیه ..مگه میشه
نامجون:حالا که میبینی شده
..مبارک باشه هیونگ بالاخره بعد از 21 سال عذاب داری شاد میشی
شوگا:اره .خاب الانم میخوام اینجا رو اماده کنم تا بعدا با دخترم بیام اینجا زندگی کنم
ته:خاب پس منتظر چی هستین باید سریع اینجا رو تمیز کنیم 1 هفته بیشتر وقت نداریم
اعضا تا اونجایی که در توانشون بود خونه رو خالی کردن و وسایل های قدمی رو همه رو از خونه خارج کردن
جین:شوگا ..من یه دوستی دارم لوازم خانه کودک سرویس خواب همه رو میفروشه..فروش انلاین به داخل سئولم داره ..میتونی از اون سفارش بدی زودترم میاره
شوگا:باشه حتما ایدی شو بزن برام
تقریبا 1 ساعتی طول کشید تا تمام سفارش ها رو دادیم بعدش شوگا اماده شد و همراه با جین یه خونشون رفت بقیه اعضا هم با خانواده خودشون اومدن
جین:خاب هیونگ چون این همه سال نبودی میخوام همه رو بهت معرفی کنم چون بین همسر های اعضا فقط همسر منو میشناسی
ایشون مونا همسرم هستن اینم جان پسرم و اینم جینهو دخترم
ایشون هانا دختر ته و ایشون هلن همسرش هستن
اینشون هم الا و الکس دختر و پسر نامجونن
همسرش چند سالیه جدا شده
(اروم در گوش شوگا)
این خانم کوچولویی که میبینید هالین هستش دختر جیمین و ایشونم مینا هستن
اینشون هم تان هی و تنهو پسرای تهیونگ هستن ایشونم مینهو همسرش
شوگا:خیلی از اشناییتون خوشبختم
همه:همچنین
شوگا:این کادوی کوچیکیه شرمنده خیلی دیر رسیدم کره نتونستم 0یز درست حسابی بخرم
جان:واییی عموووو ست ساعت از کجا میدونستین من دوست دارم
شوگا:او واقعا این عالیه م.....
ادامه حرفش با شنیدن زنگ گوشیش قطع شد
شوگا:ببخشید من حتما باید اینو جواب بدم
و از جمع فاصله گرفت به طرف تراس رفت و گوشی رو جواب داد
شوگا:الو الکس
الکس:سلام شوگا چطوری
شوگا:خوبم تو چطوری
الکس: پرواز چطور بود راحت رسیدی؟
شوگا:اره خیلی خوب بود
الکس:....
لایک کامنت فراموش نشه 🎀
تا پارت بعدییی بایییی
- ۱.۴k
- ۱۵ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط