p34
ویو صبح یونگی
از خواب بیدار شدم دیدم که مینسو نشسته رو به روم داره موهامو ناز میکنه تا دیدی من بیدار شدم اخم کرد ودستشو کشید
مینسو: خب خب خب میبینم بیدار شدی؟
یونگی: عشقم چیزی شده؟
مینسو: خوابت چطور بود؟
یونگی: خواب؟ کدوم خواب؟... اها اره چطور؟ وایسا ببینم تو از کجا فهمیدی؟
مینسو: هه نباید میفهمیدم نه؟ ببهشید دیگه آقای مین یونگی(چشم خوره)
یونگی: وا چیشدع؟
مینسو شروع میکنه به گریه کردن
یونگی: وااااا چیشده کار بدی کردم که ناراحت بشی؟
مینسو: ت ت تو که یه نفر دیگه رو دوست داری چرا امدی سمت من چرا منو بوسیدی چرا گفتی دوسم داری؟(گریه)
یونگی: یه لحظه فک کنم خواب میبینم یه سیلی بزن به صورتم
مینسو: چ چ چی؟(با گریه)
یونگی: عه بزن
مینسو یه سیلی خیلی بدی زد(الان میام این...)
یونگی: ایییییییی(جیغ)
مینسو: وای ببخشسد خوبی ببینمت صورتتو بیار بالا(ایششش)
یونگی: صورتشو آورد بالا ویه بوسه خیلی کوتاه رو لب مینسو گذاشت(من حسود نیستماا)
مینسو: هیییی چرا با احساساتم بازی میکنی(گریه شدید)
یونگی: چی میگی من خیلی دوست دارم من تاحالا این حسو به کسی نداشتم
مینسو: پس لیا کیه؟
یونگی: تو از کجا میشناسیش؟
مینسو: چون تو خوابت بهش میگفتی بیا بغلم دلم برات تنگ شده(اداشو در میاره😂)
یونگی: میزنه زیر خنده
مینسو: یاااا نخنددددد
یونگی: ببخشید وایسا تو الان بخ لیا حسودی کردی جرررر
مینسو: لیا کدوم خریه(عصبی)
یونگی: خب عشقم..
مینسو: یه بار دیگه بگی عشقم من میدونمو تو(عصبی)
یونگی: عشقم عشقم عشقم عشقم عشقم عشقم عشقم
مینسو: نشونت میدم... حالا توضیح بده
یونگی: خب ببین منو لیا دوستای صمیمی هستیم همین از وقتی که دبیرستانی بودیم باهم دوستیم اون الان رفته آمریکا من اونو مثل خواهرم دوسش دارم راستی اون دوست پسر داره اسم کای هست تو آمریکا به دنیا امده مادرش کره ای هست پدرش آلمانی
مینسو: یعنی دوستش نداری؟
یونگی: عزیزم من اونو دوست دارم اما به عنوان خواهر
مینسو: دوست دارم پیشی
یونگی مینسو رو بغل میکنه میگه من برم صورتمو بشورم
مینسو: باشه برو
یونگی امدو رفتن صبحونه خوردن اینجور چیزا
خب بریم سر وقت مینجی
ادامه دارد....
حمایت کنید🥺💜
از خواب بیدار شدم دیدم که مینسو نشسته رو به روم داره موهامو ناز میکنه تا دیدی من بیدار شدم اخم کرد ودستشو کشید
مینسو: خب خب خب میبینم بیدار شدی؟
یونگی: عشقم چیزی شده؟
مینسو: خوابت چطور بود؟
یونگی: خواب؟ کدوم خواب؟... اها اره چطور؟ وایسا ببینم تو از کجا فهمیدی؟
مینسو: هه نباید میفهمیدم نه؟ ببهشید دیگه آقای مین یونگی(چشم خوره)
یونگی: وا چیشدع؟
مینسو شروع میکنه به گریه کردن
یونگی: وااااا چیشده کار بدی کردم که ناراحت بشی؟
مینسو: ت ت تو که یه نفر دیگه رو دوست داری چرا امدی سمت من چرا منو بوسیدی چرا گفتی دوسم داری؟(گریه)
یونگی: یه لحظه فک کنم خواب میبینم یه سیلی بزن به صورتم
مینسو: چ چ چی؟(با گریه)
یونگی: عه بزن
مینسو یه سیلی خیلی بدی زد(الان میام این...)
یونگی: ایییییییی(جیغ)
مینسو: وای ببخشسد خوبی ببینمت صورتتو بیار بالا(ایششش)
یونگی: صورتشو آورد بالا ویه بوسه خیلی کوتاه رو لب مینسو گذاشت(من حسود نیستماا)
مینسو: هیییی چرا با احساساتم بازی میکنی(گریه شدید)
یونگی: چی میگی من خیلی دوست دارم من تاحالا این حسو به کسی نداشتم
مینسو: پس لیا کیه؟
یونگی: تو از کجا میشناسیش؟
مینسو: چون تو خوابت بهش میگفتی بیا بغلم دلم برات تنگ شده(اداشو در میاره😂)
یونگی: میزنه زیر خنده
مینسو: یاااا نخنددددد
یونگی: ببخشید وایسا تو الان بخ لیا حسودی کردی جرررر
مینسو: لیا کدوم خریه(عصبی)
یونگی: خب عشقم..
مینسو: یه بار دیگه بگی عشقم من میدونمو تو(عصبی)
یونگی: عشقم عشقم عشقم عشقم عشقم عشقم عشقم
مینسو: نشونت میدم... حالا توضیح بده
یونگی: خب ببین منو لیا دوستای صمیمی هستیم همین از وقتی که دبیرستانی بودیم باهم دوستیم اون الان رفته آمریکا من اونو مثل خواهرم دوسش دارم راستی اون دوست پسر داره اسم کای هست تو آمریکا به دنیا امده مادرش کره ای هست پدرش آلمانی
مینسو: یعنی دوستش نداری؟
یونگی: عزیزم من اونو دوست دارم اما به عنوان خواهر
مینسو: دوست دارم پیشی
یونگی مینسو رو بغل میکنه میگه من برم صورتمو بشورم
مینسو: باشه برو
یونگی امدو رفتن صبحونه خوردن اینجور چیزا
خب بریم سر وقت مینجی
ادامه دارد....
حمایت کنید🥺💜
۱۳.۱k
۲۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.