از دشمن تا معشوق پارت 7
بفرماید پارت جدید.×_×
(مدرسه بهم ریخته بود هیچ کس جرعت حرف زدن نداشت متیو و دراکو اونقدر عصبی بودند که حتی یک کلمه برای اینکه قتل انجام دهند کافی بود .خیلی زود خبر به هری و بقیه رسید ...همه با شتاب به طرف محل متیو و اسلایدرینی رفتند)
هری=متیو ریدل(با داد)
متیو=میدونم میدونم منم خیلی عصبیم ولی...
هری=خفه شو....خفه شو....خواهر من کجاست؟
دراکو=ما هم نمیدونیم(با داد)
هرمیون=کافیه ...کافیه ما باید به اساطیر خبر بدیم و هرچه زود تر دنبال ا/ت بگردیم...
متیو= من با اون دختر حرو......با گرنجر موافقم باید عجله کنیم ....گوش کن پاتر خواهر تو عزیزترین فردیه که توی این دنیا دارم ....باید پیدا بشه.....پس بیا تا زمانی که ا/ت پیدا میشه دشمنی رو کنار بزاریم
هری =باشه.....باشه ....بجنبید...من و متیو و دراکو با رون میریم میشم دامبلدور ...هرماینی سریع با یه جغد یه نامه برای سیریوس بفرست
(همه با عجله رفتند)
هری= پرفسور دامبلدور......ا/ت .....ا/ت ....ناپدید شده
دامبلدور=باشه .آروم باشید بچه ها.ما این مثله رو حل میکنیم .سریع این جست و جو رو آماده کنید .ازتون میخام از این موضوع دور بمونید و خودتون رو دوباره به خطر نندازید.
(دامبلدور میره)
متیو =باید به تالاراسرار بریم
هری=ولی ..اونجا رو مهروموم کردن
دراکو =شاید یکی بازش کرده
هری =ولی هیچ کس بجز من و لردسیاه و متیو کس دیگه ای نیست که زبون مار ها رو بلد باش....
متیو=گیلبرت( با داد)
هری=کی؟
متیو=گیلبرت ...چرا زودتر به فکرم نرسید ...اون زبان مار ها رو بلده...
هری=چطوری؟امکان نداره
متیو=هیچ کس نمیدونه وقتی تئودور به دنیا آمد یک روح همزاد داشت پدرم روح همزاد رو ازش جدا کرد و به بدن پسری منتقل کرد برای همینه که تئو نمیتونه به زبان مار ها حرف بزنه ...پدرم اون پسر رو دور از چشم بقیه بزرگ کرد و اسمش رو گیلبرت گذاشت
دراکو=همون گیلبرت پقیه؟
متیو=همون
هری=ولی چرا باید این کار رو بکنه
متیو=دو راه است یا از پدرم دستور گرفته ...یا
#چیه فکر کردید بقیش رو میگم؟نوچ ها فردا صبر کنید
و اینکه ممنون میشم نظرت رو بهم بگی یا لایک کنی چون دارم با حوصله کامل نابود شده می نویسم و فکر میکنم خیلی بده..به هرحال ممنون میشم نظر یا ایده تو برای ادامه داستان بهم بگی#
(مدرسه بهم ریخته بود هیچ کس جرعت حرف زدن نداشت متیو و دراکو اونقدر عصبی بودند که حتی یک کلمه برای اینکه قتل انجام دهند کافی بود .خیلی زود خبر به هری و بقیه رسید ...همه با شتاب به طرف محل متیو و اسلایدرینی رفتند)
هری=متیو ریدل(با داد)
متیو=میدونم میدونم منم خیلی عصبیم ولی...
هری=خفه شو....خفه شو....خواهر من کجاست؟
دراکو=ما هم نمیدونیم(با داد)
هرمیون=کافیه ...کافیه ما باید به اساطیر خبر بدیم و هرچه زود تر دنبال ا/ت بگردیم...
متیو= من با اون دختر حرو......با گرنجر موافقم باید عجله کنیم ....گوش کن پاتر خواهر تو عزیزترین فردیه که توی این دنیا دارم ....باید پیدا بشه.....پس بیا تا زمانی که ا/ت پیدا میشه دشمنی رو کنار بزاریم
هری =باشه.....باشه ....بجنبید...من و متیو و دراکو با رون میریم میشم دامبلدور ...هرماینی سریع با یه جغد یه نامه برای سیریوس بفرست
(همه با عجله رفتند)
هری= پرفسور دامبلدور......ا/ت .....ا/ت ....ناپدید شده
دامبلدور=باشه .آروم باشید بچه ها.ما این مثله رو حل میکنیم .سریع این جست و جو رو آماده کنید .ازتون میخام از این موضوع دور بمونید و خودتون رو دوباره به خطر نندازید.
(دامبلدور میره)
متیو =باید به تالاراسرار بریم
هری=ولی ..اونجا رو مهروموم کردن
دراکو =شاید یکی بازش کرده
هری =ولی هیچ کس بجز من و لردسیاه و متیو کس دیگه ای نیست که زبون مار ها رو بلد باش....
متیو=گیلبرت( با داد)
هری=کی؟
متیو=گیلبرت ...چرا زودتر به فکرم نرسید ...اون زبان مار ها رو بلده...
هری=چطوری؟امکان نداره
متیو=هیچ کس نمیدونه وقتی تئودور به دنیا آمد یک روح همزاد داشت پدرم روح همزاد رو ازش جدا کرد و به بدن پسری منتقل کرد برای همینه که تئو نمیتونه به زبان مار ها حرف بزنه ...پدرم اون پسر رو دور از چشم بقیه بزرگ کرد و اسمش رو گیلبرت گذاشت
دراکو=همون گیلبرت پقیه؟
متیو=همون
هری=ولی چرا باید این کار رو بکنه
متیو=دو راه است یا از پدرم دستور گرفته ...یا
#چیه فکر کردید بقیش رو میگم؟نوچ ها فردا صبر کنید
و اینکه ممنون میشم نظرت رو بهم بگی یا لایک کنی چون دارم با حوصله کامل نابود شده می نویسم و فکر میکنم خیلی بده..به هرحال ممنون میشم نظر یا ایده تو برای ادامه داستان بهم بگی#
۸.۲k
۰۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.