شبخاص ...

#شب_خاص. Part 7

که یهو جین بهم گفت

جین عزیزم چیزی شده؟(کمی نگران)

نامجون:نه چیزی نشده

ویو تهیونگ•
موسیقی که تموم شد متوجه نگاه نامجون روی منو و جونگ کوک شدم جونگ کوک رفت و نشست سر میز و من هم رفتم نشستم نگاهش کردم هنوز لپاش مثل آلبالو سرخ بود بی اختیار لبخندی روی لبم نشست نرم و دلنشین داشتم نگاش میکردم که یکی در گوشم گفت

ناشناس:انگار یکی عاشق شده
_ چی(کمی تعجب)
_ وای پسر تویی خیلی خوشحالم که اومدی(محکم بغلش کرد)
جیهوپ:قابلی نداشت هرچی باشه تو بهترین دوست منی
_ توهم قابل اعتماد ترین دوست منی بیا بشین برام تعریف کن سفرت چطور بود
جیهوپ:وقتی رفتم اونجا تا به مردم اونجا عادت کنم کمی طول کشید
_ خب(نگاه های شیطانی)
جیهوپ:نه بابا فکری الکی به سرت نزنه خب حالا نوبت توعه دوسش داری
_ هنوز مطمئن نیستم شاید شایدم نه
جیهوپ:من که میدونم ولی باشه
_ خیله خب بسه
جیهوپ:بیا بریم یونگی و جیمینم اومدن دیدی که
_اره دیدم ولی مشکوکم
جیهوپ:چرااا
_ ولش بعدا میگم
جیهوپ:باشه

ویو جونگ کوک•
داشتم به دور و ورم نگاه می کردم هنوز داشتم از خجالت آب میشدم که یهو...

لایک یادتون نره ❤️
اینا همشون فیکن خوشگلا اگر توی پارتی اسماتی دید گزارش نکنید ممنون💖✨
دیدگاه ها (۰)

#شب_خاص. Part 8که یهو دیدم ...

#شب_خاص Part 9که یهو چشمم به ...

#شب_خاص. Part 6که یهو دیدم...

#شب_خاص. Part 5. که یهو ورود ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط