چند پارتی
چند پارتی
فیلیکس𝚙𝟷
وقتی برادر ناتنیته عاشقته تورو با یه پسر میبینه
(فیلیکس_رزا+)
ویو رزا
با نوری که تو چشام میخورد از خواب بیدار شدم از روی تخت بلند شدمو پرده اتاقو کنار زدم موهامو شونه کردم لباسمو عوض کردم
وقتی در اتاقو باز کردم با کلی لباس مواجه شدم
+پس کی میخای آدم بشی دیگه سه سال شده
هیچ جوابی نشنیدم لباساشو برداشتم به سمت اتاق رفتم که فیلیکس رو دیدم که با بالا تنه لخت رو تخت خوابیده لباسارو پرت کردم یه گوشه با شماره۱،۲،۳ پریدم روش
_اخخخخخخخ
_چته وحشی مگه گاوی میپری روم
+مگه نگفتم لباسات رو وست خونه ول نکن
کلافه دستش رو روی موهاش کشید
_باشه حالا انقدر فشاری نشو
+گگگگگگ
+زود بیا میخام صبحونه درست کنم
سرشو تکون داد منم از اتاقش اومدم برون رفتم تو آشپز خونه شروع کردم به خورد کردن میوه ها
که فیلیکس اومد ظرف میوه هارو ازم گرفت
_من اوکیش میکنم تو پنکیک درست کن
پشمام ریخته بود این چند وقت خیلی مهربون شده بود
از وقتی نامادریم نا پدریم مردن اون اصلا باهام خوب رفتار نمیکرد همش بهم بی احترامی میکرد.
پنکیک هارو درست کردم میوه هارو هم روش چیدم شروع کردیم به خوردن که یهو یه چیزی یادم اومد
+میدونستی امروز با گوچی عکس برداری داریم؟
فیلیکس پنکیک پرید تو گلوش شروع کرد سرفه کردن
[دوستان اینجا فیلیکس مدله]
_وای شت یادم رفته بود کی؟
+نیم ساعت دیگه
تازه فهمیدم چقدر ریلکسم همزمان با فیلیکس از جا پریدیم دویدیم سمت اتاقامون
یه لباس سفید برداشتم پوشیدم یه آرایش کردم که کمتر شبیه مرده ها به نظر بیام
سریع از اتاق اومدم بیرون که فیلیکس رو دیدم که دم در وایساده رفتم سمتش
_یکم جذب نیست؟
+نه خیلی هم خوبه
چشم قره ای رفت از در رفت بیرون منم پشت سرش راه افتادم سوال ماشین شدیم توی راه به فیلیکس دقت کردم یه قیافه با اعتماد به نفس بالا کوفته بود
_الان همه منو میبینن عاشقم میشن مدل مثل من دارن که
با قیافه پکر نگاه بهش انداختم
_تو هم کارت خوبه بدک نیست
+عزیزم وقتی شما اومدی اینجا من مدل بودم صبح به خیر
دیگه هیچی نگفت منم پوزخندی از پیروز ی خودم زدم وقتی رسیدیم از ماشین پیاده شدیم رفتیم سمت کمپانی
منیجر با سرعت طرفمون اومد دست منو فیلیکس رو محکم گرفت با خودش کشید
×بدویید بدویید گوچی منتظرتونم
منو فیلیکس با قیافه مسخره دنبالش میرفتیم تا رسیدیم به اتاق میکاپ فیلیکس بغلم کرد
_فایتینگ کوشولو
شرط پارت بعد
لایک:𝟷𝟻
فیلیکس𝚙𝟷
وقتی برادر ناتنیته عاشقته تورو با یه پسر میبینه
(فیلیکس_رزا+)
ویو رزا
با نوری که تو چشام میخورد از خواب بیدار شدم از روی تخت بلند شدمو پرده اتاقو کنار زدم موهامو شونه کردم لباسمو عوض کردم
وقتی در اتاقو باز کردم با کلی لباس مواجه شدم
+پس کی میخای آدم بشی دیگه سه سال شده
هیچ جوابی نشنیدم لباساشو برداشتم به سمت اتاق رفتم که فیلیکس رو دیدم که با بالا تنه لخت رو تخت خوابیده لباسارو پرت کردم یه گوشه با شماره۱،۲،۳ پریدم روش
_اخخخخخخخ
_چته وحشی مگه گاوی میپری روم
+مگه نگفتم لباسات رو وست خونه ول نکن
کلافه دستش رو روی موهاش کشید
_باشه حالا انقدر فشاری نشو
+گگگگگگ
+زود بیا میخام صبحونه درست کنم
سرشو تکون داد منم از اتاقش اومدم برون رفتم تو آشپز خونه شروع کردم به خورد کردن میوه ها
که فیلیکس اومد ظرف میوه هارو ازم گرفت
_من اوکیش میکنم تو پنکیک درست کن
پشمام ریخته بود این چند وقت خیلی مهربون شده بود
از وقتی نامادریم نا پدریم مردن اون اصلا باهام خوب رفتار نمیکرد همش بهم بی احترامی میکرد.
پنکیک هارو درست کردم میوه هارو هم روش چیدم شروع کردیم به خوردن که یهو یه چیزی یادم اومد
+میدونستی امروز با گوچی عکس برداری داریم؟
فیلیکس پنکیک پرید تو گلوش شروع کرد سرفه کردن
[دوستان اینجا فیلیکس مدله]
_وای شت یادم رفته بود کی؟
+نیم ساعت دیگه
تازه فهمیدم چقدر ریلکسم همزمان با فیلیکس از جا پریدیم دویدیم سمت اتاقامون
یه لباس سفید برداشتم پوشیدم یه آرایش کردم که کمتر شبیه مرده ها به نظر بیام
سریع از اتاق اومدم بیرون که فیلیکس رو دیدم که دم در وایساده رفتم سمتش
_یکم جذب نیست؟
+نه خیلی هم خوبه
چشم قره ای رفت از در رفت بیرون منم پشت سرش راه افتادم سوال ماشین شدیم توی راه به فیلیکس دقت کردم یه قیافه با اعتماد به نفس بالا کوفته بود
_الان همه منو میبینن عاشقم میشن مدل مثل من دارن که
با قیافه پکر نگاه بهش انداختم
_تو هم کارت خوبه بدک نیست
+عزیزم وقتی شما اومدی اینجا من مدل بودم صبح به خیر
دیگه هیچی نگفت منم پوزخندی از پیروز ی خودم زدم وقتی رسیدیم از ماشین پیاده شدیم رفتیم سمت کمپانی
منیجر با سرعت طرفمون اومد دست منو فیلیکس رو محکم گرفت با خودش کشید
×بدویید بدویید گوچی منتظرتونم
منو فیلیکس با قیافه مسخره دنبالش میرفتیم تا رسیدیم به اتاق میکاپ فیلیکس بغلم کرد
_فایتینگ کوشولو
شرط پارت بعد
لایک:𝟷𝟻
۹.۰k
۱۰ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.