P1
P1
$چشم خانم
_خب از تهیونگ خبر داری؟
$بله خانم مثل اینکه خانواده اش مجبورش کردن با دختر عموش قرار بزاره
_هه کور خوندن
(راوی ا.ت تهیونگ رو دوست داره اما تهیونگ نمیدونه ا.ت هم چند نفرو میفرسته براش از تهیونگ خبر بیارن)
ا.ت ویو
ساعت ۴ بود از شرکت اومدم بیرون دیدم تهیونگ اونور خیابون داره راه میره رفتم سمتش علامت تهیونگ +
_سلام
+سلام خیلی وقت بود ندیده بودمت
_منم همینطور وقت داری بریم کافه؟
+امممم آره
_الان بهترین وقته که بهش اعتراف کنم(تو ذهنش)
+بلاخره میتونم بهش اعتراف کنم (تو ذهنش)
فقط من ماشین همراهم نیاوردم
_اشکالی نداره من ماشینم اونجاس دم شرکت
سوار ماشین شدیم رفتیم سمت کافه
$چشم خانم
_خب از تهیونگ خبر داری؟
$بله خانم مثل اینکه خانواده اش مجبورش کردن با دختر عموش قرار بزاره
_هه کور خوندن
(راوی ا.ت تهیونگ رو دوست داره اما تهیونگ نمیدونه ا.ت هم چند نفرو میفرسته براش از تهیونگ خبر بیارن)
ا.ت ویو
ساعت ۴ بود از شرکت اومدم بیرون دیدم تهیونگ اونور خیابون داره راه میره رفتم سمتش علامت تهیونگ +
_سلام
+سلام خیلی وقت بود ندیده بودمت
_منم همینطور وقت داری بریم کافه؟
+امممم آره
_الان بهترین وقته که بهش اعتراف کنم(تو ذهنش)
+بلاخره میتونم بهش اعتراف کنم (تو ذهنش)
فقط من ماشین همراهم نیاوردم
_اشکالی نداره من ماشینم اونجاس دم شرکت
سوار ماشین شدیم رفتیم سمت کافه
۲.۶k
۲۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.