تلخ و شیرین(پارت 22)

پنج روز عادی بعد:
دیانا:امروز قرار بود بریم یه سالن برا عقد بگیریم
که جشن بگیریم توش یه جشن جم و جور
ساعت 5 بود پاشدم رفتم یه کافه میکس خوردم
و آماده شدم
ارسلان:طبق معمول تا لنگ عصر خواب بودم و پاشدم که آماده بشم با دیانا بریم برا انتخاب سالن
دیانا:آماده شدم و در آخر عطر زدم و به ارسلان زنگ زدم
ارسلان گف بیا دم در من اومدم ،کیفمو برداشتم و رفتم
ارسلان:دیانا اومد،سلام عشقم بریم؟
دیانا:بریم
ارسلان:اولین سالن که رفتیم اسمش رمانتیک بود دیانا پسندش نکرد رفتیم سالن بعد
دیانا:این سالن رو که دیدیم اسمش الماس شب بود و نزدیک به خونه ی ما بود خیلی خوب بود و خیلی هم شیک به ارسلان گفتم همین رو میخواممممم
ارسلان:باشه جیغ نزننن باشه،سالن رو اوکی کردیم برا 7 روز دیگه و دیانا کلی ذوق کرده بود
دیانا:با ارسلان رفتیم به یه کافه و دوتا نوشیدنی سرد و یه کیک خیس سفارش دادیم
(فعلا همین رو داشته باشید تا بعد)
دیدگاه ها (۷)

هر سوالی که دارین اینجا بپرسین من جواب بدم !حوصلم سر رفته🤥🙂

تلخ و شیرین (پارت 23)

خلاصه ای از دو پارت که گزارش داده بودن و حذف شد از پیج جریان...

بچه ها این برنامه هایی هستن که من باهاشون ادیت میزنم خیلیا پ...

رمان بغلی من پارت ۲۶دیانا: رفتم کافه کلی کار داشتم انجام داد...

رمان بغلی من پارت ۴۸یاشار: کت شلوار خوشگلمو( عکسشو میزارم)...

رمان بغلی من پارت ۲۷ارسلان: از اتاق بیرون اومدم رفتم تو اتاق...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط