میخواستم بسپرمش به خدا

میخواستم بسپرمش به خدا
دیدم خدا میبخشه خودم پاشدم
دریدمش... #دلنوشته_های_یک_جادوگر
دیدگاه ها (۱)

هر موقع روشنایی نبود..یعنی بودن من.... #دلنوشته_های_یک_جادوگ...

به ما می گن خطرناکلابد تا حالا تو آینه نگاهنکردند.... #دلنوش...

مرا خواهی جست...در ملکوت شب های بی مهتاب.. #دلنوشته_های_یک_ج...

اینجا بهشت نیس منم مجبور نیستم فرشته باشم.. #دلنوشته_های_یک_...

خدا میبخشه بابا خوش بگذرون!یعنی خدا به وعده خودش که حقانیت ک...

دختر خالم برام مسابقه کی میتوانه اوسیم رو بکشه

منیکه کلا میخواستم تامبوی بشمو اینو دیدم:خیلی خوب دیگه وقتش_...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط