رمان عشق یا خانواده پارت ۲۶
تهیونگ: گارسون
گارسون :بفرمایید
تهیونگ: خب...(مثلا سفارش داد )ا/ت تو چی میخوای ؟
ا/ت:خب من هم از همونایی که تهیونگ سفارش داد میخوام
گارسون :چشمم
تهیونگ: دوستات رو دعوت کردی ؟
ا/ت:آره به همشون کارت عروسی دادم
تهیونگ: میگم چند تا کارت عروسی بردی؟ آخه یه دسته کامل (تهیونگ وا/ت:تقسیم بندی کردن تا با نظم پیش برن )
کارت عروسی ها نبود
ا/ت:اکیپمون ۲۰نفرست
تهیونگ: کل کلاستون ،چه خبره مگه ارتشین
ا/ت:نه بابا از کلاس های دیگه هم هست
تهیونگ: اوکی من هم مهمونارو دعوت کردم ،فقط ا/ت
ا/ت:ها؟
تهیونگ: خانوادت روهم دعوت کردم
ا/ت:چی مگه نگفتم اونارو دعوت نکن
تهیونگ: اول اینکه شما کی باشین به من دستور بدین دوم چند روز باهات خوب بودم پررو شدی اره
ا/ت:ببخشید
گارسون:غذاهاتون آمادست
ا/ت:ممنون
"ویو بعد از خوردن غذا"
تهیونگ: خب دیگه بیا بریم خونه کمی استراحت کنیم
ا/ت:باشه (که گوشی ا/ت زنگ خور) الو؟؟
ل/ت:سلام هیوک ،چی ؟سوهو برگشته ؟الات کجاست؟هنوز نرسیده کره .باشه میرم خداحافظ
تهیونگ: کی بود ؟
ا/ت: هیوک بود ؛گفت سوهو داره برمیگرده کره
تهیونگ: سوهو کیه ؟
ا/ت:دوست بچگی هام؟
تهیونگ: دوست بچگی هات ؟
ا/ت:آره دوست بچگی هام تا اونجایی که من یادم میاد ما باهم بزرگ شدیم
ادامه دارد
ببخشید که دیر شد آخه پنجشنبه هر چه سعی کردم آپلود نشد جمع هم عموم رو از دست دادم
لایک ۶
کامنت۶
گارسون :بفرمایید
تهیونگ: خب...(مثلا سفارش داد )ا/ت تو چی میخوای ؟
ا/ت:خب من هم از همونایی که تهیونگ سفارش داد میخوام
گارسون :چشمم
تهیونگ: دوستات رو دعوت کردی ؟
ا/ت:آره به همشون کارت عروسی دادم
تهیونگ: میگم چند تا کارت عروسی بردی؟ آخه یه دسته کامل (تهیونگ وا/ت:تقسیم بندی کردن تا با نظم پیش برن )
کارت عروسی ها نبود
ا/ت:اکیپمون ۲۰نفرست
تهیونگ: کل کلاستون ،چه خبره مگه ارتشین
ا/ت:نه بابا از کلاس های دیگه هم هست
تهیونگ: اوکی من هم مهمونارو دعوت کردم ،فقط ا/ت
ا/ت:ها؟
تهیونگ: خانوادت روهم دعوت کردم
ا/ت:چی مگه نگفتم اونارو دعوت نکن
تهیونگ: اول اینکه شما کی باشین به من دستور بدین دوم چند روز باهات خوب بودم پررو شدی اره
ا/ت:ببخشید
گارسون:غذاهاتون آمادست
ا/ت:ممنون
"ویو بعد از خوردن غذا"
تهیونگ: خب دیگه بیا بریم خونه کمی استراحت کنیم
ا/ت:باشه (که گوشی ا/ت زنگ خور) الو؟؟
ل/ت:سلام هیوک ،چی ؟سوهو برگشته ؟الات کجاست؟هنوز نرسیده کره .باشه میرم خداحافظ
تهیونگ: کی بود ؟
ا/ت: هیوک بود ؛گفت سوهو داره برمیگرده کره
تهیونگ: سوهو کیه ؟
ا/ت:دوست بچگی هام؟
تهیونگ: دوست بچگی هات ؟
ا/ت:آره دوست بچگی هام تا اونجایی که من یادم میاد ما باهم بزرگ شدیم
ادامه دارد
ببخشید که دیر شد آخه پنجشنبه هر چه سعی کردم آپلود نشد جمع هم عموم رو از دست دادم
لایک ۶
کامنت۶
۹.۶k
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.