part:⁴⁷

part:⁴⁷
_________________________
یونا" سرمو گرفتم بالا و با چهره خوشتیپ مواجه شدم

جونگکوک: حواست کجاست دختر
سوما: س سلام
جونگکوک: چیکارداری
یونا: یکی بهم گفت شما اینجا آدما رو از کشور خارج میکنین

جونگکوک آروم رفت نشست و نگاه یونا کرد

جونگکوک: درست اومدی حالا میخوای کجا بری
یوما: ه جا فقط اینجا نباشم
جونگکوک: فراری هستی؟ بهت نمیخوره جرمت چیه؟
یونا: قتل
جونگکوک: (خنده) حالا کی رو کشتی
یونا: دوستمو
جونگکوک: آو خیانت در امانت (خنده) خیلی خب اسمت چیه؟
یونا: پارک یونا
جونگکوک: خب بشین

یونا اومد و رویری جونگکوک نشست

جونگکوک: امشبو اینجا میمونی فردا راه میوفتیم سمت فرانسه بعد از اون ور میریم لندن
یونا: باشه
جونگکوک: اتاقشون بهش نشون بده
*:چشم

یونا " با اون یارو غوله رفتیم سمت اتاق در باز کرد

*:اینجا اتاقته
یونا: اینجا خیلی کثیفه
*: چیه نکنه توقع داری برات قصر آماده کنیم
یونا" رفتم داخل یه جای کوچیک بود پر تار عنکبوت و گرد خاک فقط یه تخت اونجا بود. اون جا رفتیم رپ تخت دراز کشیدیم احساس بدی داشتم وای کاریش نمیشد کرد


(صبح)

یونا" صبح با نوری تو صورتم بیدار شدم بعد چندمین صدای پای یکی میومد در باز کرد و اوممد داخل همون یارو غوله بود

*: بیا بیرون رئیس کارت داره

ادامه دارد...☠