رز های وحشی 🇰🇷 ( پارت ۱۶)
هان سون جون تاقت نیاورد و زودی رفت پیش جیان سون ،، ونزدیک جیان شد تا ببوستش که ..
ویو جیان سون : من خوابیده بودم که دیدم کسی روی تختم ایستاده تا چشمام رو باز کردم دیدم هان سون جون هست ..و داره با خنده های شرورانه من رو نگاه میکنه 😈 ترسی توی دلم افتاد . اما تا بع خودم اومدم دیدم داره میبوستم ...👄و من هم همراهیش کردم👩❤️💋👨 اما همون موقع دختری که اسمش ام جو کیونگ بود داخل اتاقم شد . هان سون جون تا دید در اتاق باز شد . رفت عقب .
[ برش زمانی بعد از وارد شدن ام جو کیونگ]
ام جو کیونگ سریع جیان رو بغل کرد و گفت: من رو ترسوندی اون از اونکه بعد مرگ پدربزرگت نیومدی به مدرسه و حالا هم که تصادف کردی
ویو جیان سون : من خوابیده بودم که دیدم کسی روی تختم ایستاده تا چشمام رو باز کردم دیدم هان سون جون هست ..و داره با خنده های شرورانه من رو نگاه میکنه 😈 ترسی توی دلم افتاد . اما تا بع خودم اومدم دیدم داره میبوستم ...👄و من هم همراهیش کردم👩❤️💋👨 اما همون موقع دختری که اسمش ام جو کیونگ بود داخل اتاقم شد . هان سون جون تا دید در اتاق باز شد . رفت عقب .
[ برش زمانی بعد از وارد شدن ام جو کیونگ]
ام جو کیونگ سریع جیان رو بغل کرد و گفت: من رو ترسوندی اون از اونکه بعد مرگ پدربزرگت نیومدی به مدرسه و حالا هم که تصادف کردی
۱.۹k
۰۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.