بوک سیاه و سفید پارت : ۹

یورو روی پشت بام نشسته بود و بدون اینکه قدرتش رو آزاد کنه فقط همه چیز رو تماشا میکرد .

یورو این چندین سال رو بدون اینکه به کسی خبری بده رفته بود آمریکا و زندگی میکرد .


یورو لبخندی زد و با صدای بلند گفت :

هی! گتو سان! خیلی وقته ندیدمت

گتو اون صدا رو شنید و سمتش برگشت و گفت:

یورو..

گتو نمیخواست نقشه ۱۱ سالش بخاطر یک دیدار از بین بره پس خودش رو جمع و جور کرد و گفت:

بیا بجنگیم! آخر این داستان یکی از ما میمیره

گتو با یک حرکت ، ماکی رو مجروح کرد و خون روی زمین ریخت .

پاندا و اینوماکی هم زخمی شده بودند .

گوجو که تازه متوجه نفرین گتو شده بود و با سرعت بالا دوید ، و به سمت جوجوتسو رفت .

یورو پوزخندی زد و کارت مشکی رنگی رو از لای انگشت خودش بیرون اورد و پشت سر گتو تلپورت شد و حمله کرد .

گوجو رسید و پرده رو نابود کرد و صحنه ای که دید اون رو شوکه کرد .

مبارزه یورو و گتو ...

یورو با پوزخند و آزادانه کارت های خودش رو به سمت گتو میفرستاد و گتو با نفس نفس سعی میکرد خودش رو نجات بده .

گتو پوزخندی زد و گفت:

اوزوماکی!!

یورو اخم کرد و عقب رفت و کارت های خودش رو آماده کرد و گفت:

عزیزم فکر کردی من با اون نفرین احمقت میمیرم؟ دنیای آرمانی تو خیلی مزخرفه

گوجو با عصبانیت گفت:

سوگورو!! مگه جوجوتسو چه بدی به تو کرده که اینطوری میکنی؟!

این جمله باعث شد گتو به فکر فرو بره .. مشکل همین جا بود .
جوجوتسو هیچ بدی به گتو نکرده بود ..

یوتا با عصبانیت سمت گتو حمله کرد .
یورو فریاد زد :

ساتورو! پرده رو دوباره ایجاد کن!

گوجو سری تکان داد و پرده رو ایجاد کرد و پرواز کرد و ، وسط آسمان ایستاد و گفت:

تکنیک واژگونی! قرمز!!

تکنیک قرمز رو به سمت گتو پرتاپ کرد .
یورو با لبخندی جذاب خیلی بلند پرید و داخل هوا چرخید و لگدی با زانو زد و گفت:

فلش سیاه!!

گتو خون سرفه کرد و پوزخندی زد و اوزوماکی رو سمت یورو فرستاد .

گوجو لگد به گتو زد و بانداژ چشمش رو برداشت و با سرعت رعد از کنار نفر رد شد و نفرین ها رو با شش چشمش نابود کرد .

یورو پوزخندی زد و کارت ها مثل یک گردونه دور یورو حلقه شد و در آسمان پخش شدند و مثل نیزه به سمت گتو با سرعت اتم فرستاده شدند .

یورو کارتی رو بیرون اورد که پشت ورقه سفید کارت عکس قو با قلم کشیده شده بود .

یورو کارت رو به داخل آسمان با سرعت زیاد پرتاپ کرد و دسته ای پر قو ، در تمام آن محفظه پرده پخش شد .. لحظه دراماتیک..
خون روی پر ها ریخت ..


گتو خون سرفه کرد و ۵ تا از کارت های یورو داخل پهلو گتو فرو رفته بود ..

گتو جلو اومد و محکم یورو رو بغل کرد و گفت: دلتنگ بود .. یورو ..

________________________________

{•°•°•°•°•}

•° Love can be black or white, the important thing is that even the devil can't stand in front of those blue eyes .•°