اسم عشقه ترسناک
اسم عشقه ترسناک
پارت ۱۱۵
[ویو ملودی]
ضربه زدن به من یکی از لذت های زندگی افراد دور برم هست الان هم مادرم..از همه شون
متنفرم ... درحالی که ریختن اشکم کنترل کردم نگاهش کردم
ملودی: اون دوتا دادشام هستن ...و هرزه نیستم... کاری نکن که احترامت زیر پا بزارم......
با پوزخند نگاهم کرد
آریانا: هه معلومه.... دختره احمق...
من نمی تونم اینا رو تحمل کنم...بلند شدم که از خونه خارج بشم که ویلیام اومد با دیدنم
صورتش عصبی شد..
ویلیام: چی شده ؟ چرا کم مونده گریه کنی ؟
ملودی: چیزی نیست...من میرم
خواستم از کنارش رد بشم که محکم بازوم گرفت و عقب گردم کرد
ویلیام : ملودی می خوای بری که پدر عوضیت دوباره سعی کنه به کشتنت بدت ؟
اشکام ریخت... که تعجبش بیشتر شد.. عجیب نگاهم کرد..
ویلیام: اتفاقی افتاده ؟ مادر چیزی بهت گفته ؟ ملودی راستش بگو..من اجازه نمی دم از اینجا
بری...
صداش از پشت سرم شنیدم...
آریانا: فقط یکم صحبت کردیم انگار ناراحت شد...من که حرف بدی نزدم ...خیلی لوسش کردی
ویلیام: لوس ؟ مادر لطفاً درباره ملودی درست صحبت کن
ادوارد اومد و با دیدن دستم که محکم گرفته شده.. نزدیک شد و دستش از دستم جدا کرد و به
تو بغلش کشیدم ...اشکام تند می ریخت
ادوارد: اینجا چه خبره ؟ به چه حقی گریه اش در آوردید ؟ پارک دستش کبود کردی....
ویلیام: ملودی ببخشید...دستت درد گرفت ؟
با صدای گرفته گفتم
ملودی: خوبم
پارت ۱۱۵
[ویو ملودی]
ضربه زدن به من یکی از لذت های زندگی افراد دور برم هست الان هم مادرم..از همه شون
متنفرم ... درحالی که ریختن اشکم کنترل کردم نگاهش کردم
ملودی: اون دوتا دادشام هستن ...و هرزه نیستم... کاری نکن که احترامت زیر پا بزارم......
با پوزخند نگاهم کرد
آریانا: هه معلومه.... دختره احمق...
من نمی تونم اینا رو تحمل کنم...بلند شدم که از خونه خارج بشم که ویلیام اومد با دیدنم
صورتش عصبی شد..
ویلیام: چی شده ؟ چرا کم مونده گریه کنی ؟
ملودی: چیزی نیست...من میرم
خواستم از کنارش رد بشم که محکم بازوم گرفت و عقب گردم کرد
ویلیام : ملودی می خوای بری که پدر عوضیت دوباره سعی کنه به کشتنت بدت ؟
اشکام ریخت... که تعجبش بیشتر شد.. عجیب نگاهم کرد..
ویلیام: اتفاقی افتاده ؟ مادر چیزی بهت گفته ؟ ملودی راستش بگو..من اجازه نمی دم از اینجا
بری...
صداش از پشت سرم شنیدم...
آریانا: فقط یکم صحبت کردیم انگار ناراحت شد...من که حرف بدی نزدم ...خیلی لوسش کردی
ویلیام: لوس ؟ مادر لطفاً درباره ملودی درست صحبت کن
ادوارد اومد و با دیدن دستم که محکم گرفته شده.. نزدیک شد و دستش از دستم جدا کرد و به
تو بغلش کشیدم ...اشکام تند می ریخت
ادوارد: اینجا چه خبره ؟ به چه حقی گریه اش در آوردید ؟ پارک دستش کبود کردی....
ویلیام: ملودی ببخشید...دستت درد گرفت ؟
با صدای گرفته گفتم
ملودی: خوبم
- ۹.۴k
- ۰۴ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط