سبحان الله مگر امیرالمؤمنین علیه السلام نمی توانست از رسی

سبحان الله مگر امیرالمؤمنین علیه السلام نمی توانست از رسیدن عمر به دخترش جلوگیری کند و او را نجات دهد؟
زمانی که عمر ،ام کلثوم سلام الله علیها را از ایشان خواستگاری کرد،ابتداء ایشان امتناع کردند.عمر عبّاس را احضار کرد و او را تهدید کرد که اگر علی قبول نکند،مقام"سقایة الحاج"و اختیار زمزم را از تو میگیرم!
عباس خدمت امیرالمؤمنین سلام اللّه علیه رسید و مطلب را بازگو کرد اما باز هم ایشان قبول نکردند.عباس باز هم اصرار کرد.امیرالمؤمنین سلام اللّه علیه که می دانستند اگر قبول نکند عمر ملعون مقام سقایت الحاج را از عباس میگیرد،به دنبال دختر جنّی ای از اهل نجران که "سحيقة بنت جريرية" نام داشت و یهودی بود،فرستادند.این دختر جنّی به شکل ام کلثوم سلام اللّه علیها در آمد و ام کلثوم سلام اللّه علیها از دیده ها ناپدید گردید.امیرالمؤمنین سلام اللّه علیه همین جنّ را نزد عمر فرستاد.
این دختر جنّی نزد عمر ماند تا زمانی که عمر به مطلب پی برد و فهمید که ام کلثوم سلام الله علیها نیست و گفت:اهل بیتی ساحر تر از بنی هاشم در روی زمین وجود ندارند!
عمر ملعون می خواست این مطلب را به دیگران بگوید اما اجل مهلتش نداد و کشته شد.
دختر جنی هم میراث عمر را گرفت و به نجران برگشت.
امیرالمؤمنین سلام اللّه علیه هم ام کلثوم سلام اللّه علیها را ظاهر کرد.

انوارالنعمانیه ج۱.ص۸۴
الخرائج و الجرائح ‏ج۲.ص۸۲۵
حدیقة الشیعه ص۲۸۰