زیبای من
پارت۴
آت:این دیگه زیاده روی نمیخوام
جین:پس قبول کردی که همش حرفه
ات:باشه بهش میگم
منتظر بودم که اومد
جانگ:ات چی شده ایشون
ات:سلام کن جانگ ایشون آقای کیم سوکجین شوهرم
جانگ:چی
جین:سلام میتونی جین صدام کنی
جانگ :ات داری وی میگی مگه تو نگفتی تمومش میکنی
ات:متاسفم جانگ (مظلوم)
جانگ:(خنده)متاسفی لعنت بهش اینجوری که خیلی حیف شد
دوباره به دختر پولدار از دست دادم (سرشو تکون میده)
ات:چی میگی
جانگ :چی فکر کردی من عا.ش.قتم نخیر خانوم کیم چرا فکر کردی من عا.شقتم
ات:چی میگی عو.ضی (آروم گریه)
جانگ:فقط به خاطر پول ....(که با برخورد چیزی تو صورتش میوفته زمین)
جین:حرف دهنتو بهم حرو.مزا.ده (جانگ میزنه)
ات:بسه جین بسه(میکشش کنار)
جین:بریم ات
ویو ات
با چیزی که شنیدم نمیتونستم حرف بزنم فقط گریه میکردم
سوار ماشین شدیم دیگه برای خرید دیر شده بود
ات:منو برسون خونه
جین:باشه
منو رسوند خونه وارد خونه شدم بابام دیدم بدون توجه رفتم تو اتاقم و رفتم دراز کشیدم و پتو روی خودم کشیدم و گریه میکردم چرا اینجوری شد یعنی من فقط براش بخاطر پول ارزش داشتم برای چی چی شد چرا اینجوری کرد داشتم از فکر خیال دیونه میشدم چرا باید اینجوری بفهمم اونی که اینهمه دوسش داشتم کسی که آنقدر باهاش خاطر داشتم کسی که آنقدر براش رویا داشتم همش تموم شد همش الکی بود همش بازی بود من چیزی جز وسیله نبودم یعنی چی یعنی چی آنقدر گریه کرده بودم که پلکام آنقدر سنگین بودن که دیگه از من اجازه بسته شدن نگرفتن و بسته شدن
سه روز بعد
ویو جین
تو این چند روز هر روز به ات سر میزنم ولی خیلی حالش خرابه چرا به خاطر اون هوووف عروسی دو هفته انداختم عقب با این حال ات عروسی گرفتن فقط حالشو بدتر میکنه رسیدم به عمارت بابای ات رفتم داخل رفتم دم در اتاق ات در زدم جواب نداد قبلاً حداقل یه نیا تو میگفت دوسه بار در زدم ولی جوابی دریافت نکردم در رو باز کردم که دیدم ات وسط اتاقش افتاده سریع رفتم بغلش کردم
جین:ات آت خوبی
جواب نداد سریع بلندش کردم و بردمش گذاشتمش داخل ماشین به سمت بیمارستان حرکت کردم رسیدیم دکتر اومد ات معاینه کرد
دکتر:....
آت:این دیگه زیاده روی نمیخوام
جین:پس قبول کردی که همش حرفه
ات:باشه بهش میگم
منتظر بودم که اومد
جانگ:ات چی شده ایشون
ات:سلام کن جانگ ایشون آقای کیم سوکجین شوهرم
جانگ:چی
جین:سلام میتونی جین صدام کنی
جانگ :ات داری وی میگی مگه تو نگفتی تمومش میکنی
ات:متاسفم جانگ (مظلوم)
جانگ:(خنده)متاسفی لعنت بهش اینجوری که خیلی حیف شد
دوباره به دختر پولدار از دست دادم (سرشو تکون میده)
ات:چی میگی
جانگ :چی فکر کردی من عا.ش.قتم نخیر خانوم کیم چرا فکر کردی من عا.شقتم
ات:چی میگی عو.ضی (آروم گریه)
جانگ:فقط به خاطر پول ....(که با برخورد چیزی تو صورتش میوفته زمین)
جین:حرف دهنتو بهم حرو.مزا.ده (جانگ میزنه)
ات:بسه جین بسه(میکشش کنار)
جین:بریم ات
ویو ات
با چیزی که شنیدم نمیتونستم حرف بزنم فقط گریه میکردم
سوار ماشین شدیم دیگه برای خرید دیر شده بود
ات:منو برسون خونه
جین:باشه
منو رسوند خونه وارد خونه شدم بابام دیدم بدون توجه رفتم تو اتاقم و رفتم دراز کشیدم و پتو روی خودم کشیدم و گریه میکردم چرا اینجوری شد یعنی من فقط براش بخاطر پول ارزش داشتم برای چی چی شد چرا اینجوری کرد داشتم از فکر خیال دیونه میشدم چرا باید اینجوری بفهمم اونی که اینهمه دوسش داشتم کسی که آنقدر باهاش خاطر داشتم کسی که آنقدر براش رویا داشتم همش تموم شد همش الکی بود همش بازی بود من چیزی جز وسیله نبودم یعنی چی یعنی چی آنقدر گریه کرده بودم که پلکام آنقدر سنگین بودن که دیگه از من اجازه بسته شدن نگرفتن و بسته شدن
سه روز بعد
ویو جین
تو این چند روز هر روز به ات سر میزنم ولی خیلی حالش خرابه چرا به خاطر اون هوووف عروسی دو هفته انداختم عقب با این حال ات عروسی گرفتن فقط حالشو بدتر میکنه رسیدم به عمارت بابای ات رفتم داخل رفتم دم در اتاق ات در زدم جواب نداد قبلاً حداقل یه نیا تو میگفت دوسه بار در زدم ولی جوابی دریافت نکردم در رو باز کردم که دیدم ات وسط اتاقش افتاده سریع رفتم بغلش کردم
جین:ات آت خوبی
جواب نداد سریع بلندش کردم و بردمش گذاشتمش داخل ماشین به سمت بیمارستان حرکت کردم رسیدیم دکتر اومد ات معاینه کرد
دکتر:....
۶.۳k
۲۸ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.