"ɪᴛ ᴘᴀꜱꜱᴇᴅ ᴀɢɪɴ 1"
"ɪᴛ ᴘᴀꜱꜱᴇᴅ ᴀɢɪɴ 1"
part: 14
"ویو نادیا"
که رویه پاهاش پرت شدم قبل از اینکه اصلا تحلیل کنم پامو دوره کمر خودش حلقه کرد ، همه اینا خیلی سری اتفاق افتاد
دوتا دستاشو رو روnام قرار گرفت روشون به حرکت در امد درست مثل وقتی که دستاتو برایه گرم شدن به هم میمالی گرما به وجود میومد، ولی چطوری تو این سرما انقدر دستاش گرم و داغه؟
سرشو بالا گرفت و بهم نگاه کرد
کوک:سفیدو و یخ ، نکنه مردی؟
کاملا سرد رفتار میکرد دقیقا مثل هوایه اینجا
نادیا: چ...چرا..همچین کاری..می کنید!؟
کوک: دوس دارم...هر کاری بخوامم میکنم...
شاید از سرما یا شاید از حرفی که زد بدnم لرز بدی کرد
کوک:.....درست مثل کاری که امشب رو تخت اتاقم باهات میکنم
پوزخندی زدو دستاشو رو شونن گذاشت و این دفعه رو بازوم دستاشو به حرکت دراورد
کوک: خیلی سردته هااا.
نادیا؛ م...من اره اره...سردمه باید برم داخل
کوک: میخوای بری؟ چرا؟
نادیا: چ..چون..سرده..اره خیلی سردمه
کوک: گرمت میکنم...
هوا کامل تاریک بود و کسی داخل خیاط نبود جزء ما ..که تو تاریکی حیاط قابل دید نبودیم
با حرکت دستاش به زیر لباس از فکر بیرون امدم
دستشو از لباسم رد کردو و رو کمر گذاشتشون ..این حدی خودش یپا بخاریه
نادیا : دستتونو برداریددد.( استرسی
کوک: مگه سردت نبود؟ گرمت میکنم دیگه
سردی حرفش نمیتوکس بهم بفهمونه که لحنش چحوره...
لباس زیرم به صورتم نیم تنه بود که پاینش کش داشت
با انگشت لبه اونو بالا پایین میکرد که بعد یه دفعه دستاش رو سی..نه هام قرار گرفت
و باعث شد جیغ بزنم
نگاشو از بدnم به خودم داد
کوک: جه مرگته؟
نادیا: بهم دست نزنیدد
سعی کردم دستاشو پس بزنم که فشار محکی به سیnه هام وارد کرد به محز اینکه دهنم برایه جیغ دوم باز با برخوردلbاش بسته شد
نه دیگه این زیادیهه
خواستم دوباره مانع شم ولی دطتاش بین سی
ینه
کمر
شکم
روnام
کشیده میشد و حتی گاهی بین فشارایی که وارد میکرد داغ میشد
سرعت دستاش زیاد بود دقیقا مثل هممون که تو سرما دستانون و به هم مالش میدیم
با بو
se
هاش
کاراش حواسم و پرت کرد هیچی کاملا گرم شده بودم
part: 14
"ویو نادیا"
که رویه پاهاش پرت شدم قبل از اینکه اصلا تحلیل کنم پامو دوره کمر خودش حلقه کرد ، همه اینا خیلی سری اتفاق افتاد
دوتا دستاشو رو روnام قرار گرفت روشون به حرکت در امد درست مثل وقتی که دستاتو برایه گرم شدن به هم میمالی گرما به وجود میومد، ولی چطوری تو این سرما انقدر دستاش گرم و داغه؟
سرشو بالا گرفت و بهم نگاه کرد
کوک:سفیدو و یخ ، نکنه مردی؟
کاملا سرد رفتار میکرد دقیقا مثل هوایه اینجا
نادیا: چ...چرا..همچین کاری..می کنید!؟
کوک: دوس دارم...هر کاری بخوامم میکنم...
شاید از سرما یا شاید از حرفی که زد بدnم لرز بدی کرد
کوک:.....درست مثل کاری که امشب رو تخت اتاقم باهات میکنم
پوزخندی زدو دستاشو رو شونن گذاشت و این دفعه رو بازوم دستاشو به حرکت دراورد
کوک: خیلی سردته هااا.
نادیا؛ م...من اره اره...سردمه باید برم داخل
کوک: میخوای بری؟ چرا؟
نادیا: چ..چون..سرده..اره خیلی سردمه
کوک: گرمت میکنم...
هوا کامل تاریک بود و کسی داخل خیاط نبود جزء ما ..که تو تاریکی حیاط قابل دید نبودیم
با حرکت دستاش به زیر لباس از فکر بیرون امدم
دستشو از لباسم رد کردو و رو کمر گذاشتشون ..این حدی خودش یپا بخاریه
نادیا : دستتونو برداریددد.( استرسی
کوک: مگه سردت نبود؟ گرمت میکنم دیگه
سردی حرفش نمیتوکس بهم بفهمونه که لحنش چحوره...
لباس زیرم به صورتم نیم تنه بود که پاینش کش داشت
با انگشت لبه اونو بالا پایین میکرد که بعد یه دفعه دستاش رو سی..نه هام قرار گرفت
و باعث شد جیغ بزنم
نگاشو از بدnم به خودم داد
کوک: جه مرگته؟
نادیا: بهم دست نزنیدد
سعی کردم دستاشو پس بزنم که فشار محکی به سیnه هام وارد کرد به محز اینکه دهنم برایه جیغ دوم باز با برخوردلbاش بسته شد
نه دیگه این زیادیهه
خواستم دوباره مانع شم ولی دطتاش بین سی
ینه
کمر
شکم
روnام
کشیده میشد و حتی گاهی بین فشارایی که وارد میکرد داغ میشد
سرعت دستاش زیاد بود دقیقا مثل هممون که تو سرما دستانون و به هم مالش میدیم
با بو
se
هاش
کاراش حواسم و پرت کرد هیچی کاملا گرم شده بودم
۳۶.۶k
۱۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.