زمان عشق ۵
دیانا: در باز کردم
ارسلان : با اینکه واقعی نبود ی حسی داشتم ک قابل توصیف نیست
دیانا :مامانم قبول کرد من داد رفتم من ارسلان رفتیم تو اتاق ک حرف بزنیم
ارسلان :میدونی نن عاشق قرمه سبزی هستم
دیانا:. زنگ بزن بیرون بیارن
ارسلان.: باشه بد اخباق
دیانا: من تو داخل ی خونه هستیم ولی اتاقامون بتید جدا باشه
ارسلان: ن ک من کشته مرده تو هستم
دیانا : باشه بریم بیرون
مامان ارسلان : ماهم ک دیگه بریم
مامان دیانا میموندین
مامان ارسلان. نه ممنون فعلا
مامان دیانا : اذیتتون نمیکنم فعلا
۲۴ ساعت بعد
دیانا: با دخترا رفتیم دانشگاه دیدم ارسلان منتظرمه ولی نرفتم پیشش تا ناز کنم
ارسلان.: دیانا باهام قهر بود بعد کلاس رفتم گهواره ای بغلش کردم بردمش تو ماشین
دخترا : بدو ببرش
دیانا. : ارسلان ولم کن
ارسلان. :میخوایم بریم لباس بخریم
دیانا :باشه رفتیم خرید مت ی دست پیراهن سفید برای عقد خریدم
ارسلان: تو راه برگشت وقتی دیانا داشت پیاده میشد در قفل کردم بهش گفتم اول بوس بعد برو بیرون
دیانا. : بیا برو جدی گرفتی
ارسلان:. اره چرا ک نه
دیانا :مجبور شدم بوسش کنم رفتم
ارسلان : با اینکه واقعی نبود ی حسی داشتم ک قابل توصیف نیست
دیانا :مامانم قبول کرد من داد رفتم من ارسلان رفتیم تو اتاق ک حرف بزنیم
ارسلان :میدونی نن عاشق قرمه سبزی هستم
دیانا:. زنگ بزن بیرون بیارن
ارسلان.: باشه بد اخباق
دیانا: من تو داخل ی خونه هستیم ولی اتاقامون بتید جدا باشه
ارسلان: ن ک من کشته مرده تو هستم
دیانا : باشه بریم بیرون
مامان ارسلان : ماهم ک دیگه بریم
مامان دیانا میموندین
مامان ارسلان. نه ممنون فعلا
مامان دیانا : اذیتتون نمیکنم فعلا
۲۴ ساعت بعد
دیانا: با دخترا رفتیم دانشگاه دیدم ارسلان منتظرمه ولی نرفتم پیشش تا ناز کنم
ارسلان.: دیانا باهام قهر بود بعد کلاس رفتم گهواره ای بغلش کردم بردمش تو ماشین
دخترا : بدو ببرش
دیانا. : ارسلان ولم کن
ارسلان. :میخوایم بریم لباس بخریم
دیانا :باشه رفتیم خرید مت ی دست پیراهن سفید برای عقد خریدم
ارسلان: تو راه برگشت وقتی دیانا داشت پیاده میشد در قفل کردم بهش گفتم اول بوس بعد برو بیرون
دیانا. : بیا برو جدی گرفتی
ارسلان:. اره چرا ک نه
دیانا :مجبور شدم بوسش کنم رفتم
۱۳.۱k
۱۰ آبان ۱۴۰۲