همیشه برای بیان حس و حال دل؛آنگونه که تو را دوست می دارم،
همیشه برای بیان حس و حال دل؛آنگونه که تو را دوست میدارم، واژه کم میآورم.
مردم شهر میگویند که تو مدام میان شعر و روایتهایت، از دوست داشتن، از شرح و وصف او میگویی؛ پس این همه ملامت برای چیست؟
این همه بیقراری برای یافتن واژهای فرای دوست داشتن برای چیست؟
و اینبار از سر جبر برای این همه پرسش، پاسخی کوتاه نوشتم.
مردمان کهکشان؛
اگر شما معشوقتان را دوست میدارید،
اگر شما برایش گل میخرید و پیراهن رنگی سفارش میدهید،
این یعنی دیگر:
دوست داشتن
گلهای کوتاه و بلند،
پیراهن سیاه و سفید چاره حس و حال دل من نیست.
جهان به واژهای تازه
به گلهایی نو
به پیراهنی با رنگ مبهم نیاز دارد.
میدانید چرا؟
معشوقه من
محبوب روشن من
فرای دوست داشتن به واژهای،
فرای گلهای آشنای جهان به دشتی،
فرای پیراهنهای ویترینی،به طرحی نیاز دارد.
میدانید چرا؟
او تکرار نشدنیترین اتفاق آسمانهاست.
بدون شرحترین صدای زمین.
فرای دوست داشتن واژهای میخواهم.
و افسوس که نیست.
چگونه ملامت نکنم این جسم و جان ناچار را؟!
چگونه!
مردم شهر میگویند که تو مدام میان شعر و روایتهایت، از دوست داشتن، از شرح و وصف او میگویی؛ پس این همه ملامت برای چیست؟
این همه بیقراری برای یافتن واژهای فرای دوست داشتن برای چیست؟
و اینبار از سر جبر برای این همه پرسش، پاسخی کوتاه نوشتم.
مردمان کهکشان؛
اگر شما معشوقتان را دوست میدارید،
اگر شما برایش گل میخرید و پیراهن رنگی سفارش میدهید،
این یعنی دیگر:
دوست داشتن
گلهای کوتاه و بلند،
پیراهن سیاه و سفید چاره حس و حال دل من نیست.
جهان به واژهای تازه
به گلهایی نو
به پیراهنی با رنگ مبهم نیاز دارد.
میدانید چرا؟
معشوقه من
محبوب روشن من
فرای دوست داشتن به واژهای،
فرای گلهای آشنای جهان به دشتی،
فرای پیراهنهای ویترینی،به طرحی نیاز دارد.
میدانید چرا؟
او تکرار نشدنیترین اتفاق آسمانهاست.
بدون شرحترین صدای زمین.
فرای دوست داشتن واژهای میخواهم.
و افسوس که نیست.
چگونه ملامت نکنم این جسم و جان ناچار را؟!
چگونه!
۲.۷k
۰۴ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.