قرار ملاقات
-قرار ملاقات-
دخترک لباس هاشو پوشید و به سمت کافه رفت قافل از این که چه اتفاقی در راهه
-سر اون قرار ناشناسی که دوستش بزور ترتیب داده بود تا تهیونگ و فراموش کنه
-توی کافه نشست و منتظر اون مرد که در کافه باز شد واومد
-واقعا حوصله سر بر بود اون مرد
-ببخشید من باید برم دیگه
-دخترک بلند شد و بیرون رفت
-داشت از کوچه باریکی میگذشت که دستش گرفته شد و به سمت دیوار هل داده شد
-ا.. اون تهیونگ بود
تهیونگ گفت:((چیه خانم کوچولو فک نمیکردی اینجا ببینیم هان ؟))
-با چشمای گرد شده نگاهش کردم
تهیونگ گفت:((اون پسره کی بود ها؟))
-جوابی نداد
تهیونگ داد زد:((با تو ام میگماون پسر کی بود))
به تو ربطی نداره
-به سمت خیابون رفت و بدون توجه به ماشینا راه رفت
-اعصابش خورد بود
-بغضشو نگه داشته بود
-صدای بوق ماشین توی گوش دختر پیچید
-سرشو برگردوند
-نجات پیدا نمیکرد
-زمان زیادی نداشت
-هرکی بود تو اون زمان داد میزد کمک
-اما دخترک فرق داشت
-عشق کورش کرده بود
داد زد:((کیم تهیونگ عاشقتم))
- دخترک چند دقیقه وقت داشت تا دیگه اون دختر شاد و شیطون وجود نداشته باشه
-دختری که عاشق کیم بود و دختری که کیم عاشق اون بود وجود نداشت
-تهیونگ به سمتش دوید و سرشو توی بغلش گرفت و شروع کرد به گریه کردن
-دختر کوچولوم تنهام نزار نه تو الان نباید بری باید زنده بمونی
-دخترک که به سختی حرف میزد گفت:((به زندگی ادامه بده شاید تو زندگی بعدی فرصتی باشه))
((تو تک ستاره منی تو زندگی بعدی دنبالت میام))
-چشمان دخترک بسته شد و به خواب عمیقی فرو رفت
-یک سال بعد
-گل رو روی قبرش گذاشت
دختر کوچولوی من حالت چطوره هوم؟
اونجا خوبه ؟
من هنوز منتظرتم
-بغض کرد و گفت
مگه نگفتی من تک ستاره تو ام که زود میای پیشم
-چاقویی دراورد
درسته تو نیومدی اما من میام
-چند دقیقه بعد فقط جسدی خونی روی قبر بود و دو عاشق در راه دنیایی دیگر))
-پآیان
دخترک لباس هاشو پوشید و به سمت کافه رفت قافل از این که چه اتفاقی در راهه
-سر اون قرار ناشناسی که دوستش بزور ترتیب داده بود تا تهیونگ و فراموش کنه
-توی کافه نشست و منتظر اون مرد که در کافه باز شد واومد
-واقعا حوصله سر بر بود اون مرد
-ببخشید من باید برم دیگه
-دخترک بلند شد و بیرون رفت
-داشت از کوچه باریکی میگذشت که دستش گرفته شد و به سمت دیوار هل داده شد
-ا.. اون تهیونگ بود
تهیونگ گفت:((چیه خانم کوچولو فک نمیکردی اینجا ببینیم هان ؟))
-با چشمای گرد شده نگاهش کردم
تهیونگ گفت:((اون پسره کی بود ها؟))
-جوابی نداد
تهیونگ داد زد:((با تو ام میگماون پسر کی بود))
به تو ربطی نداره
-به سمت خیابون رفت و بدون توجه به ماشینا راه رفت
-اعصابش خورد بود
-بغضشو نگه داشته بود
-صدای بوق ماشین توی گوش دختر پیچید
-سرشو برگردوند
-نجات پیدا نمیکرد
-زمان زیادی نداشت
-هرکی بود تو اون زمان داد میزد کمک
-اما دخترک فرق داشت
-عشق کورش کرده بود
داد زد:((کیم تهیونگ عاشقتم))
- دخترک چند دقیقه وقت داشت تا دیگه اون دختر شاد و شیطون وجود نداشته باشه
-دختری که عاشق کیم بود و دختری که کیم عاشق اون بود وجود نداشت
-تهیونگ به سمتش دوید و سرشو توی بغلش گرفت و شروع کرد به گریه کردن
-دختر کوچولوم تنهام نزار نه تو الان نباید بری باید زنده بمونی
-دخترک که به سختی حرف میزد گفت:((به زندگی ادامه بده شاید تو زندگی بعدی فرصتی باشه))
((تو تک ستاره منی تو زندگی بعدی دنبالت میام))
-چشمان دخترک بسته شد و به خواب عمیقی فرو رفت
-یک سال بعد
-گل رو روی قبرش گذاشت
دختر کوچولوی من حالت چطوره هوم؟
اونجا خوبه ؟
من هنوز منتظرتم
-بغض کرد و گفت
مگه نگفتی من تک ستاره تو ام که زود میای پیشم
-چاقویی دراورد
درسته تو نیومدی اما من میام
-چند دقیقه بعد فقط جسدی خونی روی قبر بود و دو عاشق در راه دنیایی دیگر))
-پآیان
- ۴.۳k
- ۲۷ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط