P¹⁴
#رمان
#هفت_پسر_و_یک_دختر❤️🔥
#Bts
part14
جین: بنظرتون من قدرت لیزر چشمی دارمـ؟
ات: نمیدونم شاید، بیا امتحان کنیم ورد اخری رو بخون.
جین:
سرمای غرور درونیم را آزاد کن بشکن مانند شیشه اب را...
نامجون: داره بهم بر میخوره:/
ولی خب حالا سرما شکستن....
ات: اها، حتما منظورش یخه!
جین به یک چیز کوچولو نزدیکت دست بزن...
ویواعضا:(کنترل تلوزیون کاملا یخ زد!)
شوگا: دیگه تلوزیون نداریم این عالیه! 🗿🔪
جیهوپ: یک چیز جالب جین تو فروزنی😂😔👍🏻
ولی جدا از شوخی خیلی باحاله...
ات: اینجا نوشته تتم ها قدرت های دیکه ای هم دارن... ولی ورد دیگه ای نیست.
جیمین: پس چطوری باید فعالشون کنیم؟
نامجون: اون پیر مرده توی موزه گفت باید کتاب اصلی رو داشته باشین..
کوک: همین طوری سرمون رو بندازیم بریم تو موزه؟
تهیونگ: اونا صد درصد کتاب رو بهمون نمیدن.
جین: پس باید بدزدیمش؟ 😂
ات: جین!
جین: شوخی کردم. 😁😔👍🏻
شوگا: ما جیمین رو داریم...
ات: اره راست میگی فقط یک مشکلی هست ما بریم توی موزه آرمی ها هم هستن..
جین: میتونیم بگیم هرکی مارو دوست داره اون کتاب رو برامون بیاره... 😂🔪
ات: جین!
جیهوپ: نمیتونیم بخریمش؟
شوگا: اون وقت نمیگن واسه چطونه؟
ات: بعدشم خطرناکه اگه ما قدرتامون فعال شدن حتما تتم ماه هم فعاله... و اونم حتما دنبال کتاب اصلیه!
کوک: نظرتون چیه شب مخفیانه بریم موزه؟
نامجون: اها، اون وقت به منیجر بگیم رفتیم بیرون کتاب بدزدیم تو نیا... راه نداره!
ات: میتونیم یک ساعته بریم و بیایم جیمین هم قدرت متقاعد کردن رو داره...
شوگا: اون جا دوربین داره..
جیمین: من انچنان مشکلی با موزه ندارم ولی اگه جدا از موزه مشکلی پیش بیاد چی؟
مثلا خیلی مثبتش مارو بدزدن...
شوگا: مگه ما بستنی هستیم مارو راحت بدزدن...؟ 🗿🔪
تهیونگ: جیمین راست میگه ولی خب مجبوریم!
شوگا: اکی ساعت ۳نصف شب میریم...
یعنی سه ساعت دیگه.🙂
جین: دارین شوخی میکنین دیگه بریم دزدی ها؟
ات: در اصل دزدی نیست چیزی که مال ما بوده رو پس میگیریم!
شوگا: اینم حرفیه..
ات: فقط چند نفر میریم...
بقیقه بمونن خونه.
من و شوگا و جیمین و تهیونگ و نامجون و کوک و جیهوپ و جین...
اِه شد همه ولی خب مشکلی نیست.
(پرش زمانی سه ساعت بعد)
ویو ات:
اومدیم پشت موزه همه جا پر دوربینه...
حس خوبی بهش ندارم.
شوگا: ات بنظرم باید یک گیاه رشت بدی و جلو دروبین هارو بگیری...
ات: اکی باشه.
ویو: گیاه ها دارن رشت میکنن و جلوی دوربین هارو میگیرن...
خب بریم؟
ات: تهیونگ کمک میکنی بیایم پایین؟
(روی پشت بوم بودن!)
تهیونگ: البته.
(تهیونگ همون طور که همرو اورده بود بالا همرو اورد پایین.)
خب بهتره بریم داخل.
خب یک نگهبان اونجاس،!، وای مارو دید.
نگهبان: شما اینجا چیکار میکنین و کی هستین؟
جیمین: خب دیکه نوبت منه....
#هفت_پسر_و_یک_دختر❤️🔥
#Bts
part14
جین: بنظرتون من قدرت لیزر چشمی دارمـ؟
ات: نمیدونم شاید، بیا امتحان کنیم ورد اخری رو بخون.
جین:
سرمای غرور درونیم را آزاد کن بشکن مانند شیشه اب را...
نامجون: داره بهم بر میخوره:/
ولی خب حالا سرما شکستن....
ات: اها، حتما منظورش یخه!
جین به یک چیز کوچولو نزدیکت دست بزن...
ویواعضا:(کنترل تلوزیون کاملا یخ زد!)
شوگا: دیگه تلوزیون نداریم این عالیه! 🗿🔪
جیهوپ: یک چیز جالب جین تو فروزنی😂😔👍🏻
ولی جدا از شوخی خیلی باحاله...
ات: اینجا نوشته تتم ها قدرت های دیکه ای هم دارن... ولی ورد دیگه ای نیست.
جیمین: پس چطوری باید فعالشون کنیم؟
نامجون: اون پیر مرده توی موزه گفت باید کتاب اصلی رو داشته باشین..
کوک: همین طوری سرمون رو بندازیم بریم تو موزه؟
تهیونگ: اونا صد درصد کتاب رو بهمون نمیدن.
جین: پس باید بدزدیمش؟ 😂
ات: جین!
جین: شوخی کردم. 😁😔👍🏻
شوگا: ما جیمین رو داریم...
ات: اره راست میگی فقط یک مشکلی هست ما بریم توی موزه آرمی ها هم هستن..
جین: میتونیم بگیم هرکی مارو دوست داره اون کتاب رو برامون بیاره... 😂🔪
ات: جین!
جیهوپ: نمیتونیم بخریمش؟
شوگا: اون وقت نمیگن واسه چطونه؟
ات: بعدشم خطرناکه اگه ما قدرتامون فعال شدن حتما تتم ماه هم فعاله... و اونم حتما دنبال کتاب اصلیه!
کوک: نظرتون چیه شب مخفیانه بریم موزه؟
نامجون: اها، اون وقت به منیجر بگیم رفتیم بیرون کتاب بدزدیم تو نیا... راه نداره!
ات: میتونیم یک ساعته بریم و بیایم جیمین هم قدرت متقاعد کردن رو داره...
شوگا: اون جا دوربین داره..
جیمین: من انچنان مشکلی با موزه ندارم ولی اگه جدا از موزه مشکلی پیش بیاد چی؟
مثلا خیلی مثبتش مارو بدزدن...
شوگا: مگه ما بستنی هستیم مارو راحت بدزدن...؟ 🗿🔪
تهیونگ: جیمین راست میگه ولی خب مجبوریم!
شوگا: اکی ساعت ۳نصف شب میریم...
یعنی سه ساعت دیگه.🙂
جین: دارین شوخی میکنین دیگه بریم دزدی ها؟
ات: در اصل دزدی نیست چیزی که مال ما بوده رو پس میگیریم!
شوگا: اینم حرفیه..
ات: فقط چند نفر میریم...
بقیقه بمونن خونه.
من و شوگا و جیمین و تهیونگ و نامجون و کوک و جیهوپ و جین...
اِه شد همه ولی خب مشکلی نیست.
(پرش زمانی سه ساعت بعد)
ویو ات:
اومدیم پشت موزه همه جا پر دوربینه...
حس خوبی بهش ندارم.
شوگا: ات بنظرم باید یک گیاه رشت بدی و جلو دروبین هارو بگیری...
ات: اکی باشه.
ویو: گیاه ها دارن رشت میکنن و جلوی دوربین هارو میگیرن...
خب بریم؟
ات: تهیونگ کمک میکنی بیایم پایین؟
(روی پشت بوم بودن!)
تهیونگ: البته.
(تهیونگ همون طور که همرو اورده بود بالا همرو اورد پایین.)
خب بهتره بریم داخل.
خب یک نگهبان اونجاس،!، وای مارو دید.
نگهبان: شما اینجا چیکار میکنین و کی هستین؟
جیمین: خب دیکه نوبت منه....
۴.۹k
۰۹ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.