رمان : منم میخوام ومپایر باشم
رمان : منم میخوام ومپایر باشم
part:2
رفتم در رو زدم که دیدم بورا با موهایی که بیشتر شبیه دیوانه های سریالی اند اومد جلو در منم همون موقع زدم زیر خنده
%:هی چرا میخندی ؟(با خمیازه)
+:اخه شما خیلی سرحالی و مرتب بخاطر همون میخندم (باخنده)
%:وا مگه چه شکلی ام حالا ولش بیا تو دم در بده (با حالت خواب الود)
+:والا زحمت نکش مارو تا شب ابنجا نگه دار
%:حالا تو ام مگه ول میکنی کچلمون کردی دادا
+: او دادا اره از کی تاحالا بره ما لاتی میحرفی(با حالت پشم ریزون)
%: بیخیال از دهنگ پرید بیا بریم صببحانه بخوریم که کلی برنامه برا امروز دارم (با خنده های شیطانی)
+:حالا چرا اون جوری میخندی(باحالت تعجبی و مرموز)
"ویو ایلین: بورا رفت اماده شد صبحانه خوردیم همه چی رو بهش گفتم اون هم گفت که میتونم پیشش بمونم من هم دیگه چیزی نگفتم نشسته بودیم رو مبل که بورا گفت"
"پایان ویو ایلین"
%:نیای بریم شب شهر بازی ؟(با تمام کیوتی )
+:باشه بابا قیافتو کیوت نکن
/فلش بک به شب /
+:خب کجا بریم ؟
%:اوم بریم تونل وحشت اوکی بریم
{ادمینتون گشادیش میاد بنویسه خلاصه حال کردن و رفتن خونه خوابیدن اما ایلین رفت لب دره که دیدـــــــ
ادامه داردـــــ
{نویسنده: bts-kookiiii}
بچه ها خودم رمان رو نوشتم و مطمعا باشید که کپی نیست بیبی ها بایییییییی
part:2
رفتم در رو زدم که دیدم بورا با موهایی که بیشتر شبیه دیوانه های سریالی اند اومد جلو در منم همون موقع زدم زیر خنده
%:هی چرا میخندی ؟(با خمیازه)
+:اخه شما خیلی سرحالی و مرتب بخاطر همون میخندم (باخنده)
%:وا مگه چه شکلی ام حالا ولش بیا تو دم در بده (با حالت خواب الود)
+:والا زحمت نکش مارو تا شب ابنجا نگه دار
%:حالا تو ام مگه ول میکنی کچلمون کردی دادا
+: او دادا اره از کی تاحالا بره ما لاتی میحرفی(با حالت پشم ریزون)
%: بیخیال از دهنگ پرید بیا بریم صببحانه بخوریم که کلی برنامه برا امروز دارم (با خنده های شیطانی)
+:حالا چرا اون جوری میخندی(باحالت تعجبی و مرموز)
"ویو ایلین: بورا رفت اماده شد صبحانه خوردیم همه چی رو بهش گفتم اون هم گفت که میتونم پیشش بمونم من هم دیگه چیزی نگفتم نشسته بودیم رو مبل که بورا گفت"
"پایان ویو ایلین"
%:نیای بریم شب شهر بازی ؟(با تمام کیوتی )
+:باشه بابا قیافتو کیوت نکن
/فلش بک به شب /
+:خب کجا بریم ؟
%:اوم بریم تونل وحشت اوکی بریم
{ادمینتون گشادیش میاد بنویسه خلاصه حال کردن و رفتن خونه خوابیدن اما ایلین رفت لب دره که دیدـــــــ
ادامه داردـــــ
{نویسنده: bts-kookiiii}
بچه ها خودم رمان رو نوشتم و مطمعا باشید که کپی نیست بیبی ها بایییییییی
۳.۲k
۱۴ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.