(ارباب عمارت)ρꪖ𝕣𝕥.10
ته*ویو
ا.ت یهو گفت اینجا چخبره از ترس
دست و پام میلرزید نمیدونستم چیکار کنم
لارانا:دوسته تهیونگ هستم داشت میرفت سرویس دیدمش داشتیم احوال پرسی میکردیم ما از بچگی هم و میشناسیم
ا.ت:اها،باشه معذرت میخوام که بد فکر کردم خوشبختم،مین ا.ت هستم
لارانا:نه این چه حرفیه،منم خوشبختم پارک لارانا هستم
ته:خب عزیزم ما دیگه بریم،لارانا بعدا میبینمت
لارانا:باشه تهیونگ
وای خوب شد که یچیز درست کرد،من چرا به ا.ت از اول خیانت کردم.
اخه چرا،من خیلی احمقم
رفتیم از اونجا،دلمکمیخواست برم خونه،به ا.ت گفتم
ته:بیا بریم خونه حالم بده
ا.ت:باشه بریم بمن هم زیاد خوش نمیگذره
رفتیم سوار ماشین شدیم.
(فردا غروب)
ا.ت*ویو
وسایلمون رو داریم جمع میکنیم تا برگردیم عمارت
وسایلمون رو بعد ۱۰ دقیقه جمع کردیم
(۲ساعت بعد)
ته*ویو
رسیدیم عمارت،سونگمین اومد جلو گفت
س:کجا بودی پسر تو
ته:با ا.ت بیرون بودم
س:ایب نداره
________________________
شرط
لایک:۱۵
کامنت:۱۰
بخدا اگه انجام ندید پارت بعد ووجود ندارد
ا.ت یهو گفت اینجا چخبره از ترس
دست و پام میلرزید نمیدونستم چیکار کنم
لارانا:دوسته تهیونگ هستم داشت میرفت سرویس دیدمش داشتیم احوال پرسی میکردیم ما از بچگی هم و میشناسیم
ا.ت:اها،باشه معذرت میخوام که بد فکر کردم خوشبختم،مین ا.ت هستم
لارانا:نه این چه حرفیه،منم خوشبختم پارک لارانا هستم
ته:خب عزیزم ما دیگه بریم،لارانا بعدا میبینمت
لارانا:باشه تهیونگ
وای خوب شد که یچیز درست کرد،من چرا به ا.ت از اول خیانت کردم.
اخه چرا،من خیلی احمقم
رفتیم از اونجا،دلمکمیخواست برم خونه،به ا.ت گفتم
ته:بیا بریم خونه حالم بده
ا.ت:باشه بریم بمن هم زیاد خوش نمیگذره
رفتیم سوار ماشین شدیم.
(فردا غروب)
ا.ت*ویو
وسایلمون رو داریم جمع میکنیم تا برگردیم عمارت
وسایلمون رو بعد ۱۰ دقیقه جمع کردیم
(۲ساعت بعد)
ته*ویو
رسیدیم عمارت،سونگمین اومد جلو گفت
س:کجا بودی پسر تو
ته:با ا.ت بیرون بودم
س:ایب نداره
________________________
شرط
لایک:۱۵
کامنت:۱۰
بخدا اگه انجام ندید پارت بعد ووجود ندارد
۴.۲k
۱۷ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.