همشگى(پارت پنج)
(پارت پنج)
از ديد تهيونگ
يك ماشين داشت دنبالم ميومد اما چيز مشكوكى نبود چون رانندش مرده و امكان نداره ا.ت باشه ولى بهتره زود برم تا سون هى ازم ناراحت نشه(سون هى دوست دختر تهيونگ)
چند مين بعد
از ديد ا.ت
رسيديم تهيونگ پياده شد و منم پياده شدم تهيونگ رفت طبقه ١٨ و منم با يه اسانسور ديگه رفت وقتى رسيدم نفهميدم كدوم واحد رفت چون توى اون طبقه دو تا واحد بود رفتم و گوشم رو گذاشتم پشت در تا بفهمم كجاست از يكيشون صداى خنده ميومد كه يه دختره مى گفت تهيونگ تو چقدر با مزه اى فهميدم از اين خونس و صداشون رو ضبط كردم بعدش دختره در رو باز كرد تهيونگ من رو ديد و من فرار كردم خونه اون دختره طبقه ١٨ بود و من سوار شدم و تهيونگ نتونست بياد توى اسانسور اما يكدفعه اسانسور طبقه دهم وايساد و در كم كم باز شد و…..
از ديد تهيونگ
يك ماشين داشت دنبالم ميومد اما چيز مشكوكى نبود چون رانندش مرده و امكان نداره ا.ت باشه ولى بهتره زود برم تا سون هى ازم ناراحت نشه(سون هى دوست دختر تهيونگ)
چند مين بعد
از ديد ا.ت
رسيديم تهيونگ پياده شد و منم پياده شدم تهيونگ رفت طبقه ١٨ و منم با يه اسانسور ديگه رفت وقتى رسيدم نفهميدم كدوم واحد رفت چون توى اون طبقه دو تا واحد بود رفتم و گوشم رو گذاشتم پشت در تا بفهمم كجاست از يكيشون صداى خنده ميومد كه يه دختره مى گفت تهيونگ تو چقدر با مزه اى فهميدم از اين خونس و صداشون رو ضبط كردم بعدش دختره در رو باز كرد تهيونگ من رو ديد و من فرار كردم خونه اون دختره طبقه ١٨ بود و من سوار شدم و تهيونگ نتونست بياد توى اسانسور اما يكدفعه اسانسور طبقه دهم وايساد و در كم كم باز شد و…..
۹.۴k
۲۸ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.