ارسلان : فردا میام دنبالت فعلا
ارسلان : فردا میام دنبالت فعلا
دیانا.: باشه
اومدم خونه دیدم مامان بابام نیستن زنگ زدم ب مامانم
مامان دیانا عزیزم من با دوستام ۲ هفته اومدم شمال برات ناهار گذاشتم
دیانا:. باشه حله فعلا
تادیدم مامانم نیست زنگ زدم ب ارسلان بهش گفتم میتونی بیای پیشم مامانم نیست :من میترسم
ارسلان.: الان میام خیلی دور نشدم
دیانا : ایفون زنگ خورد رفتم درو باز کنم دیدم ارسلان در باز کردم
ارسلان : دیدی اومدم دیانا خانم
دیانا. : باشه بیا درمورد هستی حرف بزنیم
ارسلان : ببین چند سال پیش مامانم ی دختره را مجبور میکنه ک با من ازدواج کنه بعد ۱ ماه دختره بهم خیانت میکنه طلاق میگیریم ک اون هستی بود
دیانا:. اصلا ب من چ ولش کن
ارسلان : بیا درمورد اون پسره بگو
دیانا : همه چیو ک بهت گفتم
ارسلان : خب اسمشو بگو
دیانا : عرفان
ول کن این دو تا و بریم بخوابیم
ارسلان : خب من کجا بخوابم
دیانا : بیا پیش من بخواب
ارسلان :خودت خواستی ها
دیانا:. نخیر رو کاناپه بغل من میخوابی
ارسلان:. ای بابا
دیانا.: باشه
اومدم خونه دیدم مامان بابام نیستن زنگ زدم ب مامانم
مامان دیانا عزیزم من با دوستام ۲ هفته اومدم شمال برات ناهار گذاشتم
دیانا:. باشه حله فعلا
تادیدم مامانم نیست زنگ زدم ب ارسلان بهش گفتم میتونی بیای پیشم مامانم نیست :من میترسم
ارسلان.: الان میام خیلی دور نشدم
دیانا : ایفون زنگ خورد رفتم درو باز کنم دیدم ارسلان در باز کردم
ارسلان : دیدی اومدم دیانا خانم
دیانا. : باشه بیا درمورد هستی حرف بزنیم
ارسلان : ببین چند سال پیش مامانم ی دختره را مجبور میکنه ک با من ازدواج کنه بعد ۱ ماه دختره بهم خیانت میکنه طلاق میگیریم ک اون هستی بود
دیانا:. اصلا ب من چ ولش کن
ارسلان : بیا درمورد اون پسره بگو
دیانا : همه چیو ک بهت گفتم
ارسلان : خب اسمشو بگو
دیانا : عرفان
ول کن این دو تا و بریم بخوابیم
ارسلان : خب من کجا بخوابم
دیانا : بیا پیش من بخواب
ارسلان :خودت خواستی ها
دیانا:. نخیر رو کاناپه بغل من میخوابی
ارسلان:. ای بابا
۱۲.۰k
۱۱ آبان ۱۴۰۲