خاطره ای از شهید محسن درودی

خاطره ای از شهید محسن درودی

چشماش مجروح شد و منتقلش کردند تهران
محسن بعد از معاینه از دکتر پرسید :
آقای دکتر مجرای اشک چشمم سالمه .. ؟
میتونم دوباره با این چشم گریه کنم ؟ ”
دکتر پرسید :
برای چی این سوال رو میپرسی پسر جون .. ؟
محسن گفت :
چشمی که برای امام حسین (علیه السلام ) گریه نکند به درد من نمیخورد ..

شهید محسن درودی
دیدگاه ها (۱)

پیشنهاد مطالعاتی استاد محمدرضا امیرخانیبه نام هستی بخش. عید ...

فردا اول ماه رجب است:🔶 از ابتدای شهر ولایت، ماه رجب، آماده ...

چه فرزند خوبی است دختر، پر محبت، کمک‌کار، مونس و همدم، پاک و...

معرفی کتاب (سه دقیقه در قیامت) این کتاب روایتی است از خاطرات...

من حرفای قشنگی بلد نیستم ولی؛,وقتایی که حرف می‌زدیم شده بود ...

چهار ۲ _ فریب دنیلسال های نوجوانی لیندا با لبخندهای دنیل شکل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط