my girl
part¹⁰
جکسون:خانم پارک اینجا بار نیست
ات:خب پس بیا شیر موز
کوک:جکسون ببرش
ات:وایسا هیونگ پس باهام بیا بریم پاساژ میخوام لباس بخرم
کوک:ببرش
جکسون:باشه
ات:راستی اخر هفته عروسی جیمینه میدونم خیلی زود رفته تو کار ازدواجه ولی تو هم باید به عنوان مهمون ویژه ای که فقط خواهر دوماد انتخاب میکنه بیای
کوک:ببرش
"پایان هفته"
"شب قبل از ازدواج"
ات:اخیییییییییییی خسته شدم
کوک:پاشو برو دخترا قبل از ازدواج خیلی باید بخوابن فردا هم بابات گفته بری خونشون
ات:چرا به من نگفت؟ ولش کن خداحافظ رئیس
"روز ازدواج"
ویو ات
صبح از خواب بلند شدم یه لباس خوشگل پوشیدم و رفتم پایین موهامو درست کردم و یه کمی ارایش کردم و رفتم خونه بابام تو. راه ماشین خراب شد پس به بابام گفتم بیاد دنبالم انگار خوشحال نبودن رسیدیم خونه و از بابام سور کردم
ات:بابا چرا ناراحتی
یونگ سونگ : چون داداشت داره میره خونه خودش دیگه پیش ما نیست
ات:چه بهتر
چه یونگ:چته ات داداشت که خیلی خوبه تازه این مدتی که نبودی فهمیدم باید بیشتر بهش توجه کنم تو خیلی تنبلی ولی اون خیلی مهربونه
یونگ سونگ:مهمون ویژه کیه ات
ات:رئیسم..... و خانم چه یونگ اگر دوست داری بیشتر بهش توجه کن من میرم
یونگ سونگ:ولی ماشینت چی
ات:یکی دارم تو پارکینگ
'"تو عروسی"
همه:وای مهمون ویژه کیه ؟ خیلی میخوام بدونم
یورا:گفتن رئیس اته
یه یارو:مهمان ویژه وارد میشود
کوک:تبریک میگم
جیمین:کوک تو مهمون ویژه هستی
کوک:و همینطور رئیس اون"سرد"
جیمین:جیسو مگه تو مهمونا رو دعوت نکردی من بهت گفتم کوکم باشه
جیسو:عزیزم اون خیلی با ادما سرده
کوک:کادوشونو بیارین
"یه جعبه رو میارن"
جیمین:توش چیه
کوک!من نمیدونم به منشیم گفتم آماده کنه تازه هرچیزی که دلش میخواست رو گذاشته
ات:یه کلید عمارت که خودم خریدم یه سویچ ماشین و کلید انباری که پر از وسایل خونس به همراه پول برای استخدام خدمتکار
همه:واو چقدر چیز
جیسو:خودت چی اوردی
ات:من فقط اومدم عروسی رو ببینم من پنج روز پیش نرفتم المان حالا باید امروز برم به جاش پاریس "مهربونه"
جیمین:کوک تو چی
کوک:متاسفم ولی سفر کاری ات بخاطر اینکه فرانسوی بلده و منشی همیشه با رئیس هست
جکسون:قربان یابد بریم
ات و کوک:اینشالله زندگیتون پر برکت باشه
جیمین:کی برمیگردین
مکس:اونا خودشونم نمیدونن
"داخل هواپیما"
کوک:تو مجبور نبودی بیای خانم پارک من خودم فرانسوی بلدم"سرد"
ات:نمیخواستم کره بمونم تازه منشی همیشه باید همراه رئیسش باشه"خنده"
کوک:اوکی جکسون از اینجا تا پاریس چقدر راهه
جکسون:چون شاید زمان بیشتر طولانی بشه به خاطر هوا یک روز کامل و امشب
کوک:اوکی
"فردا"-"صبح"
کوک:خانم پارک گوشیت داره زنگ میخواره
"مکالمه"
ات:الو"خوابالود"
چه یونگ:
جکسون:خانم پارک اینجا بار نیست
ات:خب پس بیا شیر موز
کوک:جکسون ببرش
ات:وایسا هیونگ پس باهام بیا بریم پاساژ میخوام لباس بخرم
کوک:ببرش
جکسون:باشه
ات:راستی اخر هفته عروسی جیمینه میدونم خیلی زود رفته تو کار ازدواجه ولی تو هم باید به عنوان مهمون ویژه ای که فقط خواهر دوماد انتخاب میکنه بیای
کوک:ببرش
"پایان هفته"
"شب قبل از ازدواج"
ات:اخیییییییییییی خسته شدم
کوک:پاشو برو دخترا قبل از ازدواج خیلی باید بخوابن فردا هم بابات گفته بری خونشون
ات:چرا به من نگفت؟ ولش کن خداحافظ رئیس
"روز ازدواج"
ویو ات
صبح از خواب بلند شدم یه لباس خوشگل پوشیدم و رفتم پایین موهامو درست کردم و یه کمی ارایش کردم و رفتم خونه بابام تو. راه ماشین خراب شد پس به بابام گفتم بیاد دنبالم انگار خوشحال نبودن رسیدیم خونه و از بابام سور کردم
ات:بابا چرا ناراحتی
یونگ سونگ : چون داداشت داره میره خونه خودش دیگه پیش ما نیست
ات:چه بهتر
چه یونگ:چته ات داداشت که خیلی خوبه تازه این مدتی که نبودی فهمیدم باید بیشتر بهش توجه کنم تو خیلی تنبلی ولی اون خیلی مهربونه
یونگ سونگ:مهمون ویژه کیه ات
ات:رئیسم..... و خانم چه یونگ اگر دوست داری بیشتر بهش توجه کن من میرم
یونگ سونگ:ولی ماشینت چی
ات:یکی دارم تو پارکینگ
'"تو عروسی"
همه:وای مهمون ویژه کیه ؟ خیلی میخوام بدونم
یورا:گفتن رئیس اته
یه یارو:مهمان ویژه وارد میشود
کوک:تبریک میگم
جیمین:کوک تو مهمون ویژه هستی
کوک:و همینطور رئیس اون"سرد"
جیمین:جیسو مگه تو مهمونا رو دعوت نکردی من بهت گفتم کوکم باشه
جیسو:عزیزم اون خیلی با ادما سرده
کوک:کادوشونو بیارین
"یه جعبه رو میارن"
جیمین:توش چیه
کوک!من نمیدونم به منشیم گفتم آماده کنه تازه هرچیزی که دلش میخواست رو گذاشته
ات:یه کلید عمارت که خودم خریدم یه سویچ ماشین و کلید انباری که پر از وسایل خونس به همراه پول برای استخدام خدمتکار
همه:واو چقدر چیز
جیسو:خودت چی اوردی
ات:من فقط اومدم عروسی رو ببینم من پنج روز پیش نرفتم المان حالا باید امروز برم به جاش پاریس "مهربونه"
جیمین:کوک تو چی
کوک:متاسفم ولی سفر کاری ات بخاطر اینکه فرانسوی بلده و منشی همیشه با رئیس هست
جکسون:قربان یابد بریم
ات و کوک:اینشالله زندگیتون پر برکت باشه
جیمین:کی برمیگردین
مکس:اونا خودشونم نمیدونن
"داخل هواپیما"
کوک:تو مجبور نبودی بیای خانم پارک من خودم فرانسوی بلدم"سرد"
ات:نمیخواستم کره بمونم تازه منشی همیشه باید همراه رئیسش باشه"خنده"
کوک:اوکی جکسون از اینجا تا پاریس چقدر راهه
جکسون:چون شاید زمان بیشتر طولانی بشه به خاطر هوا یک روز کامل و امشب
کوک:اوکی
"فردا"-"صبح"
کوک:خانم پارک گوشیت داره زنگ میخواره
"مکالمه"
ات:الو"خوابالود"
چه یونگ:
۲.۸k
۱۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.