من بی کس نیستم

من بی ‌‌کس نیستم
#ادامه_پارت3

موهاش پریشون و سیخ سیخ زیر چشاش پف کرده بود رنگش پریده بود و چشاشم جون تازه بیدار شده بود قرمز بودن دندوناشم زرد سکته ای داشتم نگاش میکردم
درحالی که پکر نگاه میکرد و موهاشو درست میکرد گفت
نرگس:یعنی اینقد وضعم بده|:
واییی من باز بلند فکر کردم
من:از بدم بدتر
نرگس:خودتو دیدی؟/:
سینی که باهاش براش صبحونه اورده بودن و اورد جلوم چون آلمنیومی نمیدونم چی چی بود میشد تصویر خودمو توش ببینم با دیدن خودش جیغی کشیدم ریملم پخش صورتم شده بود دور لبام رژی شالم کج شده بود موهای جلو از جلو تو هوا معلق بودن چشام ریز شده بودن
من:جییییییییغ من چرا این شکلیم
نرگس مثلا خواست ادامه دربیاره
نرگس:وای خدانکنه بیای تو خوابم
بلند شدم خواستموبدوعم سمت آیینه ایی که کنار در بود که با دیدن صحنه جلوم خشکم زد...