می گفت اگر هزار بار دیگر هم به دنیا بیایم باز پشت این

می‌ گفت اگر هزار بارِ دیگر هم به دنیا بیایم باز پشتِ این پنجره ها، هر چیزی شکلِ انتظار به خود می‌گیرد.
کسی‌ که باید بیاید،می‌ آید. می‌‌آید و نمی‌پرسد چند ساله ام، چند بار مرده و زنده شده‌ام یا چقدر منتظر مانده ام.
به چشمانم نگاه می‌کند و می‌خواهد بداند چه اندازه دوستش داشته ام. ...

پنجره را باز بگذار محبوبم ... دلتنگی‌ همچنان در جریان است

نیکی فیروزکوهی
دیدگاه ها (۱۱)

http://dl.abanmusic.org/music/1394/11/27/Aref%20-%20Boghze%2...

رنجیده امدستم را در دست لحظه هایت بگذارکه آغوش این شهر افق ن...

زندگی کردن من مردن تدریجی بود  آنچه جان کند تنم، عمر حسابش ک...

گاهی اوقات مجبوریم بپذیریم که بعضی از آدمها فقط میتوانند در ...

صحنه پارت دهم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط