دخترک مغرور🧬♥️
دخترک مغرور🧬♥️
پارت ۲۸
arslwn
حالم خیلی بد بود چرا ممد اینطوری کرد من فقط بخاطر خودش نگفتم بغض بدی مهمون گلوم بود
هر لحظه ممکن بغضم بترکه
رسیدیم خونه رفتم تو اتاقم یه نامه رو میز بود نوشته بود:
همیشه فک میکردم ما همه چیو به هم میگیم
خودمم نفهمیدم کی انقد برات غریبه شدم ولی فهمیدم دیگ باهام اون صمیمیت زو نداری خوبه مه زود متوجه شدم
حالا هم خودم میرم برا همیشه:')
ارسلان : نامه رو خوندم سرم گیج رف دیانا دستم رو گرف به محراب گف : محراب برو یه اب قند درس کن
محراب : اوکی
دیانا : چیشد ارسلان
ارسلان : ممد رف(با گریه)
دیانا : کجا
ارسلان : نمیدونم نمیدونم فقط نوشته میرم برا همیشه(با گریه)
دیانا : باشه بهش زنگ میزنم فعلا بیا این آب قند رو بخور
ارسلان: آب قندو گرفتم خوردم
گوشیمو برداشتم هر چی زنگ زدم به ممد خاموش بود
انقد گرفتمش تا نا امید شدم سوئیچ ماشین رو برداشتم
محراب : کجا میری
ارسلان : بیرون
محراب: الان حالت خوب نی
نیکا : راس میگه الان خوب نیسی دوباره تصادف میکنیا
ارسلان: همون بهتر که بکنم
آیند گفتمو رفتم سمت بام
رسیدم نشستم رو صندلی بغضم ترکید سرمو بین دستام گرفتمو گریه میکردم
حی کردم یکی بغلمه سرمو آوردم بالا که یهو....
پارت ۲۸
arslwn
حالم خیلی بد بود چرا ممد اینطوری کرد من فقط بخاطر خودش نگفتم بغض بدی مهمون گلوم بود
هر لحظه ممکن بغضم بترکه
رسیدیم خونه رفتم تو اتاقم یه نامه رو میز بود نوشته بود:
همیشه فک میکردم ما همه چیو به هم میگیم
خودمم نفهمیدم کی انقد برات غریبه شدم ولی فهمیدم دیگ باهام اون صمیمیت زو نداری خوبه مه زود متوجه شدم
حالا هم خودم میرم برا همیشه:')
ارسلان : نامه رو خوندم سرم گیج رف دیانا دستم رو گرف به محراب گف : محراب برو یه اب قند درس کن
محراب : اوکی
دیانا : چیشد ارسلان
ارسلان : ممد رف(با گریه)
دیانا : کجا
ارسلان : نمیدونم نمیدونم فقط نوشته میرم برا همیشه(با گریه)
دیانا : باشه بهش زنگ میزنم فعلا بیا این آب قند رو بخور
ارسلان: آب قندو گرفتم خوردم
گوشیمو برداشتم هر چی زنگ زدم به ممد خاموش بود
انقد گرفتمش تا نا امید شدم سوئیچ ماشین رو برداشتم
محراب : کجا میری
ارسلان : بیرون
محراب: الان حالت خوب نی
نیکا : راس میگه الان خوب نیسی دوباره تصادف میکنیا
ارسلان: همون بهتر که بکنم
آیند گفتمو رفتم سمت بام
رسیدم نشستم رو صندلی بغضم ترکید سرمو بین دستام گرفتمو گریه میکردم
حی کردم یکی بغلمه سرمو آوردم بالا که یهو....
۴۸۸
۲۱ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.