بادیگارد ایرانی من🖤🥷
بادیگارد ایرانی من🖤🥷
نازنین: با سرعت باد رفتم سمت صدا وارد کوچه شدم دیدم یه نفر دارن میزنن باید بین پیدا کردن جیمین و نجات این مرده یکیو انتخاب میکرد رویه پنجم بالا و پایین میکردم که آخر رفتم تو کوچه یه لگد زدم به پاییه یارو سره اون یکیو از به دیوار یه مشت از زدم تو صورت اون یکی اونی که لگد خورد بلند شد سنگ رو گرفتن زدم تو صورتش
آقا آقا پا...
جیمیننننننن
تو اینجا چیکار میکنی؟؟
بلندش کردم بردمش بیرون کوچه
جیمین:اومدم دنباله تو
نازنین: کی گفته بیای دنبال مننن(عربده)
جیمین: ببخشید
نازنین: بلندش کردم و بردمش سمته خونه رسیدیم خونه بردمش تویه اتاق خواب شیره آب رو باز کردم گذاشتمش تو وان رفتم بیرون افتادم دنبال پیدا کردن جعبه کمک اولیه که بالاخره بالایه کابینت پیداش کردم رفتم بالا در زدم ک جیمین یا صدایه آروم گف نیا تو
بعدا چند دقیقه با حوله اومد بیرون رفتم بیرون از اتاق لباس پوشید رفتم تو لباسش رو دادم بالا رویه شکمش رو پانسمان کردن جاهایه کبوده بدنش رو پماد زدم خواستم برم بیرون که دستم رو کشید
جیمین: اون کیه؟
نازنین: نمیدونم واقعا نمیدونم فقط میدونم دنباله انتقامه
جیمین:ولی چرا؟؟
نازنین: حرفاش تو گوشم میپیچید نمیتونستم بهش بگم
نمیدونم
جیمین: ببخشید
نازنین:؟؟
جیمین:به دردسرت انداختم
نازنین: هی من الکی نشدم بادیگارد که
راحت باش
جیمین: لبخندی زدم که از اتاق رفت بیرون
نازنین: باید یه چیزی مقوی درست کنم سالاد مرغ بهترین چیزه همراه با سوپ و موز
جیمین: از بدن درد خوابم برد
با صدا زدن هایه کسی بیدار شدم
نازنین: پاشو غذا
جیمین: کمکم کرد بلند شدم رفتیم پایین خودش بهم غذا داد
پارت سی و سه🥷🖤
نازنین: با سرعت باد رفتم سمت صدا وارد کوچه شدم دیدم یه نفر دارن میزنن باید بین پیدا کردن جیمین و نجات این مرده یکیو انتخاب میکرد رویه پنجم بالا و پایین میکردم که آخر رفتم تو کوچه یه لگد زدم به پاییه یارو سره اون یکیو از به دیوار یه مشت از زدم تو صورت اون یکی اونی که لگد خورد بلند شد سنگ رو گرفتن زدم تو صورتش
آقا آقا پا...
جیمیننننننن
تو اینجا چیکار میکنی؟؟
بلندش کردم بردمش بیرون کوچه
جیمین:اومدم دنباله تو
نازنین: کی گفته بیای دنبال مننن(عربده)
جیمین: ببخشید
نازنین: بلندش کردم و بردمش سمته خونه رسیدیم خونه بردمش تویه اتاق خواب شیره آب رو باز کردم گذاشتمش تو وان رفتم بیرون افتادم دنبال پیدا کردن جعبه کمک اولیه که بالاخره بالایه کابینت پیداش کردم رفتم بالا در زدم ک جیمین یا صدایه آروم گف نیا تو
بعدا چند دقیقه با حوله اومد بیرون رفتم بیرون از اتاق لباس پوشید رفتم تو لباسش رو دادم بالا رویه شکمش رو پانسمان کردن جاهایه کبوده بدنش رو پماد زدم خواستم برم بیرون که دستم رو کشید
جیمین: اون کیه؟
نازنین: نمیدونم واقعا نمیدونم فقط میدونم دنباله انتقامه
جیمین:ولی چرا؟؟
نازنین: حرفاش تو گوشم میپیچید نمیتونستم بهش بگم
نمیدونم
جیمین: ببخشید
نازنین:؟؟
جیمین:به دردسرت انداختم
نازنین: هی من الکی نشدم بادیگارد که
راحت باش
جیمین: لبخندی زدم که از اتاق رفت بیرون
نازنین: باید یه چیزی مقوی درست کنم سالاد مرغ بهترین چیزه همراه با سوپ و موز
جیمین: از بدن درد خوابم برد
با صدا زدن هایه کسی بیدار شدم
نازنین: پاشو غذا
جیمین: کمکم کرد بلند شدم رفتیم پایین خودش بهم غذا داد
پارت سی و سه🥷🖤
۸.۹k
۲۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.