فیک عشق جدیدم مافیا

پارت ¹
سلام من ا/ت هستم و ۲۳ سالمه و تو سئول زندگی میکنم
وضع مالیم بد نیست ولی تو خونه اجاره ای زندگی میکنم
پدر و مادرم رو تو حادثه تصادف از دست دادم و تک فرزند هستم
تقریبا من تو این شهر غریبم و کسی رو ندارم
یه عمو دارم که هر ماه برام از فرانسه پول می‌فرسته


ا/ت ویو :

امروز حوصلم خیلی سر رفته بود
زنگ زدم به دوستم رزی
ا/ت : الو سلام رزی چطوری
رزی : سلام ا/ت خوبم تو خوبی
ا/ت : اره خوبم میگم امروز میای بریم بیرون ؟
رزی: ببخشید ا/ت با خانوادم اومدم مسافرت و تا یک ماه دیگه هم نمیام
ا/ت : خب اشکالی نداره به هر حال ممنون که باهام حرف زدی . خداحافظ
رزی :خواهش میکنم اگر کاری داشتی زنگ بزن . خداحافظ
گوشی رو قطع کردم
از پنجره بیرون رو نگاه کردم . بارون بند اومده بود
پس لباس هامو پوشیدم و به میکاپ خیلی کمرنگ کردم و از خونه اومدم بیرون
داشتم تو پارک قدم میزدم که یهو یه اعلامیه مهم دیدم .................


شرط :
۱ تا فالوور
۱۰ تا لایک