🦋pt:⁹ I don't care even if I raise blood
ا/ت: چرا... باید بترسم؟
جئون: اخه همینجوری باهاشون میری بیرون مگه مغز تو کَلت نداری... هوم؟
ا/ت: وا... خوب من بهشون اعتماد دارم
جئون: «با پوزخندی رو لب گفت» چه فرقی میکنه؟
ا/ت: وقتی به کسی اعتماد داری یعنی میدونی این کارو نمیکنه
جئون: دنیا پر از بازیگر هایی شده که خوب بلدن نقششون رو بازی کنن
ا/ت: که چی
جئون: باشه گوش نده
_دستشو تو جیبش کرد و رفت_
_با کمی مکس نگاهمو بهش دادم_
_با خودم گفتم_
داداش چیکار به من داری به زندگیت برس
_از اونجا بیرون اومدم داشتم با چشم دوربرم رو میدیدم_
_با صدای بوق از جام پریدم که صدای هاتی گفت_
جیهون: برسونمت خوشگله
_برگشتم سمت صدا با دیدن قیافه جیهون خندم گرفت گفتم_
ا/ت: خیلی بی شعوری
جیهون: بدو سوار شو دیرمون شده
ا/ت: عا... عا باشه
_سمت در رفتم و بازش کردم و جلو نشستم_
جیهون: خسته نباشین لیدی
ا/ت: ممنون
جیهون: خوب بریم؟
ا/ت: عا باش
ــــــــــــــــــــــــ🦋
ـــــــــــــــــــــــــ
ــــــــــــــــــــــــــــــ
بچها واقعا معذرت میخوام که خیلی دیر گذاشتم این رو کم گذاشتم تا از مدرسه بیام و ادامشو سریع واستون بزارم🥹
جئون: اخه همینجوری باهاشون میری بیرون مگه مغز تو کَلت نداری... هوم؟
ا/ت: وا... خوب من بهشون اعتماد دارم
جئون: «با پوزخندی رو لب گفت» چه فرقی میکنه؟
ا/ت: وقتی به کسی اعتماد داری یعنی میدونی این کارو نمیکنه
جئون: دنیا پر از بازیگر هایی شده که خوب بلدن نقششون رو بازی کنن
ا/ت: که چی
جئون: باشه گوش نده
_دستشو تو جیبش کرد و رفت_
_با کمی مکس نگاهمو بهش دادم_
_با خودم گفتم_
داداش چیکار به من داری به زندگیت برس
_از اونجا بیرون اومدم داشتم با چشم دوربرم رو میدیدم_
_با صدای بوق از جام پریدم که صدای هاتی گفت_
جیهون: برسونمت خوشگله
_برگشتم سمت صدا با دیدن قیافه جیهون خندم گرفت گفتم_
ا/ت: خیلی بی شعوری
جیهون: بدو سوار شو دیرمون شده
ا/ت: عا... عا باشه
_سمت در رفتم و بازش کردم و جلو نشستم_
جیهون: خسته نباشین لیدی
ا/ت: ممنون
جیهون: خوب بریم؟
ا/ت: عا باش
ــــــــــــــــــــــــ🦋
ـــــــــــــــــــــــــ
ــــــــــــــــــــــــــــــ
بچها واقعا معذرت میخوام که خیلی دیر گذاشتم این رو کم گذاشتم تا از مدرسه بیام و ادامشو سریع واستون بزارم🥹
۴.۳k
۱۴ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.