my mafia
پارت: ۱۵
مشکوک میزد.....یجوری میشه گفت حس بدی به اون چمدون داشتم......احساس میکردم داخلش چیز خوبی نیست.....
-من برات میارمش(چمدون رو گرفت) بهتره قبل از اومدن پدرت بریم
+باشه....ممنون
-بدو
سوار ماشین شدیم
دور زدم و با سرعت معمولی راه رو از خیابون گرفتم....ا.ت کنارم جلو نشسته بود تا پدرش رو دید صندلی رو داد عقب و جلوی صورتش رو گرفت
-تا این حد ازش میترسی؟
+آره......
-نگران نباش.....ترست رو به همراه اون تو گذشته رها کن......الان دیگه میتونی به من اعتماد کنی
+ممنون
(رسیدن عمارت و ا.ت سریع پیاده شد و چمدون رو از صندوق عقب در اورد و با خودش برد اتاقش)
ویو ا.ت
+داشتم دیوونه میشدم......بدون اینا دیوونگیم حتمی بود....
در چمدونی که داخلش پر از انواع و اقسام قرص بود رو باز کردم....فقط یه بار تونسته بودم برم پیش دکتر و روان پزشک
دکترم(روان پزشک) برام قرص های ضد افسردگی نوشته بود و من برای احتیاط ازشون چندین تا خریده بودم
بقیه قرص ها و دارو ها مال زخم هام و بعضی هاشونم برای کابوس هام بودن
مشکوک میزد.....یجوری میشه گفت حس بدی به اون چمدون داشتم......احساس میکردم داخلش چیز خوبی نیست.....
-من برات میارمش(چمدون رو گرفت) بهتره قبل از اومدن پدرت بریم
+باشه....ممنون
-بدو
سوار ماشین شدیم
دور زدم و با سرعت معمولی راه رو از خیابون گرفتم....ا.ت کنارم جلو نشسته بود تا پدرش رو دید صندلی رو داد عقب و جلوی صورتش رو گرفت
-تا این حد ازش میترسی؟
+آره......
-نگران نباش.....ترست رو به همراه اون تو گذشته رها کن......الان دیگه میتونی به من اعتماد کنی
+ممنون
(رسیدن عمارت و ا.ت سریع پیاده شد و چمدون رو از صندوق عقب در اورد و با خودش برد اتاقش)
ویو ا.ت
+داشتم دیوونه میشدم......بدون اینا دیوونگیم حتمی بود....
در چمدونی که داخلش پر از انواع و اقسام قرص بود رو باز کردم....فقط یه بار تونسته بودم برم پیش دکتر و روان پزشک
دکترم(روان پزشک) برام قرص های ضد افسردگی نوشته بود و من برای احتیاط ازشون چندین تا خریده بودم
بقیه قرص ها و دارو ها مال زخم هام و بعضی هاشونم برای کابوس هام بودن
۲.۰k
۱۵ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.