عشق بی انتها پارت ۷۹
#بوساگ
جونگ کوک یه دقیقه ازم وقت خواست پیشونیشو به پیشونیم چسبوند منم دستمو دور گردنش حلقه کردم بعد کلشو هی میبرد سمت گردنم تا از بوی عطرم لذت ببره کوک:آه خیلی خوبه بعد یکم سرشو آورد پایین و لباشو گذاشت رو لبامو لبامو مک زد یه زره یه زره بعد جدا شد من:بریم کوک:بریم دستمو گرفت رفتیم سمت ماشین و سوار ماشین شدیم و به سمت کمپانی رفتیم رسیدیم به کمپانی از هم جدا شدیم جونگ کوک رفت تو اتاق پی دی نیم منم رفتم کتمو در آورد از تنم و آویزون کردم که یکی اومد و منو صدا زد گفت که برم به اتاق پی دی نیم نمیدونستم چیکارمون داشته رفتم در زدم من:ببخشید پی دی نیم:بیا تو در باز کردم رفتم تو پشتش به ما بود با ابروهاش بهم نگاه میکرد فهمیدم که فهمیده ما باهم رتبطه داریم منم با حرکت سرم گفتم :نهههه بعد برگشت مام ساف شدیم پی دی نیم اومد جلو رومون من از استرس میخواستم همون وسط قش کنم دورمون میگشت پی دی نیم:خوب انگار شما دوتا باهم رابطه دارین درسته من و کوک همزمان:ب بله پی دی نیم:از کی من و کوک همرمان:ا ا از سه سال پیش پی دی نیم:بعد نباید به من میگفتید من:نتونستیم گفتیم مخا پرید وسط حرفم پی دی نیم:از کجا میدونستید شاید اگه میگفتید قبول میکردم من و کوک کپ کرده بودیم کوک:اوم الان چی میشه کوک یکم بهم نزدیک شد دستمو به صورت مخفیانه گرفت پی دی نیم متوجه شد و فکر کرد پی دی نیم:خوب از اونجایی که شما دو تا انقدر همو دوست دارید مخالفتی ندارم ولی کوک:ولی پی دی نیم:بوساگ از اینجا میره هر دو مون تعجب کردیم که پی دی نیم خندید گفت ههه شوخی کردم من مشکلی با رابطتون ندارم موفق باشید میتونید برید من و کوک:بله باهم رفتیم بیرون من یه نفس عمیق کشیدم که جونگ کوک دستمو گرفت کشید سمت خودش و بغلم کرد کوک:آهه نمیدونی چقدر ترسیده بودم من:منم ترسیده بودم کوک:گفتم دیگه نمی تونیم باهم باشیم چقدر افکار منفی اومد تو ذهنم من:مهم اینه که الان باهمیم چه اینجا چه خونه کوک:آره بعد از تو بغلش اومدم بیرون با دو تا دستاش دو طرف موهامو زد کنار و دستشو رو صورت و موهام کشید کوک:بریم پیش پسرا من:آه آره بریم دلم براشون تنگ شده کوک:بریم باهم رفتیم پیش پسرا دیدیمشون من:تهیونگ جیمین و...(😐😂) همشون اومدن پیشمون تهیونگ:چی شد پی دی نیم چی گفت مام برای اینکه گولشون بزنیم ناراحت نشون دادیم من:تهیونگ اون نمیخواد ما باهم باشیپ تهیونگ:چی به قیافه عضب ناک تهیونگ و جیمین و بقیه اعضا نگاه کردم با جونگ کوک زدیم زیر خنده تهیونگ:هی شما که میمیرید برا هم چرا میخندید من:وایی تهیونگ قیافت عالی بود کوک:شوخی کردیم پسر قبول کرد تهیونگ:شوخی میکنید من:به نظرن قیافمون به شوخی کنا میخوره تهیونگ:نه یعنی شما راحت شدین
جونگ کوک یه دقیقه ازم وقت خواست پیشونیشو به پیشونیم چسبوند منم دستمو دور گردنش حلقه کردم بعد کلشو هی میبرد سمت گردنم تا از بوی عطرم لذت ببره کوک:آه خیلی خوبه بعد یکم سرشو آورد پایین و لباشو گذاشت رو لبامو لبامو مک زد یه زره یه زره بعد جدا شد من:بریم کوک:بریم دستمو گرفت رفتیم سمت ماشین و سوار ماشین شدیم و به سمت کمپانی رفتیم رسیدیم به کمپانی از هم جدا شدیم جونگ کوک رفت تو اتاق پی دی نیم منم رفتم کتمو در آورد از تنم و آویزون کردم که یکی اومد و منو صدا زد گفت که برم به اتاق پی دی نیم نمیدونستم چیکارمون داشته رفتم در زدم من:ببخشید پی دی نیم:بیا تو در باز کردم رفتم تو پشتش به ما بود با ابروهاش بهم نگاه میکرد فهمیدم که فهمیده ما باهم رتبطه داریم منم با حرکت سرم گفتم :نهههه بعد برگشت مام ساف شدیم پی دی نیم اومد جلو رومون من از استرس میخواستم همون وسط قش کنم دورمون میگشت پی دی نیم:خوب انگار شما دوتا باهم رابطه دارین درسته من و کوک همزمان:ب بله پی دی نیم:از کی من و کوک همرمان:ا ا از سه سال پیش پی دی نیم:بعد نباید به من میگفتید من:نتونستیم گفتیم مخا پرید وسط حرفم پی دی نیم:از کجا میدونستید شاید اگه میگفتید قبول میکردم من و کوک کپ کرده بودیم کوک:اوم الان چی میشه کوک یکم بهم نزدیک شد دستمو به صورت مخفیانه گرفت پی دی نیم متوجه شد و فکر کرد پی دی نیم:خوب از اونجایی که شما دو تا انقدر همو دوست دارید مخالفتی ندارم ولی کوک:ولی پی دی نیم:بوساگ از اینجا میره هر دو مون تعجب کردیم که پی دی نیم خندید گفت ههه شوخی کردم من مشکلی با رابطتون ندارم موفق باشید میتونید برید من و کوک:بله باهم رفتیم بیرون من یه نفس عمیق کشیدم که جونگ کوک دستمو گرفت کشید سمت خودش و بغلم کرد کوک:آهه نمیدونی چقدر ترسیده بودم من:منم ترسیده بودم کوک:گفتم دیگه نمی تونیم باهم باشیم چقدر افکار منفی اومد تو ذهنم من:مهم اینه که الان باهمیم چه اینجا چه خونه کوک:آره بعد از تو بغلش اومدم بیرون با دو تا دستاش دو طرف موهامو زد کنار و دستشو رو صورت و موهام کشید کوک:بریم پیش پسرا من:آه آره بریم دلم براشون تنگ شده کوک:بریم باهم رفتیم پیش پسرا دیدیمشون من:تهیونگ جیمین و...(😐😂) همشون اومدن پیشمون تهیونگ:چی شد پی دی نیم چی گفت مام برای اینکه گولشون بزنیم ناراحت نشون دادیم من:تهیونگ اون نمیخواد ما باهم باشیپ تهیونگ:چی به قیافه عضب ناک تهیونگ و جیمین و بقیه اعضا نگاه کردم با جونگ کوک زدیم زیر خنده تهیونگ:هی شما که میمیرید برا هم چرا میخندید من:وایی تهیونگ قیافت عالی بود کوک:شوخی کردیم پسر قبول کرد تهیونگ:شوخی میکنید من:به نظرن قیافمون به شوخی کنا میخوره تهیونگ:نه یعنی شما راحت شدین
۳۶.۰k
۱۳ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.