♧بانگو به سبک دو ذهن مریض♧
@ پارت سوم @
&خب بزار توضیح بدم
یکی بود یکی نبود غیر از...
¤فقط بنال چیکار باید بکنیم
&من از کارت پدر گرامی پول بلیت ها رو دادم
تو باید از کارت مادر گرامی برداری و بریم یِن(واحد پول ژاپن)بخریم
¤حله حله،ولی بعدش چی؟
&میتونیم بشینیم گوسفند ها رو بشمریم
¤چی؟
&هیچی...میگم بعد باید بریم فرودگاه
اما یه مشکلی هست زیر سن قانونی نمیزارن از کشور خارج بشی پس باید شناسنامه مامانمون رو به جای خودمون ببریم
¤مطمئنی این روش جواب میده؟
&احتمالش خیلی کمه و ممکنه گیر بیوفتیم ولی من نقشه ی دوم هم دارم
¤تو از کی اینقدر عاقل شدی؟
&از همون موقعی که تو گاو شدی
شیکی و هیدوی همزمان:عهههه شعر شد
تق تق تق*صدای در زدن*
&انگار مامانم اومد
&دویدن سمت در و بازکردنش*
+در حال صحبت با تلفن*
بله...درسته... خیلی معذرت میخوام به خاطر دخترم
¤باز چه دست گلی به آب دادی "زمزمه"
&دست گل که خیلی به آب دادم ولی امیدوارم جریان پول نباشه"زمزمه"
¤اگر اون باشه چیکار میکنیم "قلب شیکی تند میزنه"
+درسته...من عذر میخوام...کی باید پول رو پس بگیریم؟
&شیکی...برو خونه وسایلت رو جمع کن "جدی"
¤اما...
&بروو
¤در حال باز کردن در*
+عزیزم کجا میری؟ لبخند*
&جیم زدن به اتاق*
¤میخواستم برم خونه خیلی زحمت دادم
+هوا بارونی میخوای به مامان بگم بیاد دنبالت؟
¤ن..نه لازم نیست خودم میرم
ورداشتن چتر*
میتونم اینو ببرم؟
+حتما
*صدای شکستن میاد*
+با عجله به سمت اتاق میره در رو باز میکنه و با اتاق خالی روبرو میشه*
"همون لحظه از زبان هیدوی"
وقتی دیدم حواس مامانم پرت شد رفتم اتاقم تا وسایلم رو جمع کنم
خیلی استرس داشتم مجبور بودم به صد تا جا فکر کنم،احتمالات رو در نظر بگیرم،نقشه های جدید بکشم و وسایلم رو جمع کنم
دستم داشت میلرزید
دفترم رو باز کردم و وسایلی که نوشته بودم رو یکی یکی تیک میزدم
**یادداشت**
-لباس های اضافی
-وسایل شخصی
-پول
-دفترچه سفر¹
-دست بند²
-هندسفری و گوشی با شارژر
-خوراکی ها و وسایل غذا خوری³
وقتی میخواستم خوراکی ها رو وردارم و تو کوله پشتیم که ماشالا کهکشانی بود واسه خودش و کلی چیز توش جا میشد بزارم وسایل شیشه ای از دستم افتاد.از ترس اینکه الان مامانم میاد و دیگه کل نقشه به هم میخوره اشک از چشمام میومد. ولی خودمو نباختم
کوله رو انداختم رو دوشم و از پنجره پریدم رو سقف گاراژ
----------------------------------------------------------------
1_هیدوی یه دفترچه داره که توش در مورد سفر کشور های مختلف نوشته و وسایلی که لازمه
2_دست بند دوستی که با شیکی داره
3_برای شب زنده داری خوراکی تو اتاقش قایم کرده😂
&خب بزار توضیح بدم
یکی بود یکی نبود غیر از...
¤فقط بنال چیکار باید بکنیم
&من از کارت پدر گرامی پول بلیت ها رو دادم
تو باید از کارت مادر گرامی برداری و بریم یِن(واحد پول ژاپن)بخریم
¤حله حله،ولی بعدش چی؟
&میتونیم بشینیم گوسفند ها رو بشمریم
¤چی؟
&هیچی...میگم بعد باید بریم فرودگاه
اما یه مشکلی هست زیر سن قانونی نمیزارن از کشور خارج بشی پس باید شناسنامه مامانمون رو به جای خودمون ببریم
¤مطمئنی این روش جواب میده؟
&احتمالش خیلی کمه و ممکنه گیر بیوفتیم ولی من نقشه ی دوم هم دارم
¤تو از کی اینقدر عاقل شدی؟
&از همون موقعی که تو گاو شدی
شیکی و هیدوی همزمان:عهههه شعر شد
تق تق تق*صدای در زدن*
&انگار مامانم اومد
&دویدن سمت در و بازکردنش*
+در حال صحبت با تلفن*
بله...درسته... خیلی معذرت میخوام به خاطر دخترم
¤باز چه دست گلی به آب دادی "زمزمه"
&دست گل که خیلی به آب دادم ولی امیدوارم جریان پول نباشه"زمزمه"
¤اگر اون باشه چیکار میکنیم "قلب شیکی تند میزنه"
+درسته...من عذر میخوام...کی باید پول رو پس بگیریم؟
&شیکی...برو خونه وسایلت رو جمع کن "جدی"
¤اما...
&بروو
¤در حال باز کردن در*
+عزیزم کجا میری؟ لبخند*
&جیم زدن به اتاق*
¤میخواستم برم خونه خیلی زحمت دادم
+هوا بارونی میخوای به مامان بگم بیاد دنبالت؟
¤ن..نه لازم نیست خودم میرم
ورداشتن چتر*
میتونم اینو ببرم؟
+حتما
*صدای شکستن میاد*
+با عجله به سمت اتاق میره در رو باز میکنه و با اتاق خالی روبرو میشه*
"همون لحظه از زبان هیدوی"
وقتی دیدم حواس مامانم پرت شد رفتم اتاقم تا وسایلم رو جمع کنم
خیلی استرس داشتم مجبور بودم به صد تا جا فکر کنم،احتمالات رو در نظر بگیرم،نقشه های جدید بکشم و وسایلم رو جمع کنم
دستم داشت میلرزید
دفترم رو باز کردم و وسایلی که نوشته بودم رو یکی یکی تیک میزدم
**یادداشت**
-لباس های اضافی
-وسایل شخصی
-پول
-دفترچه سفر¹
-دست بند²
-هندسفری و گوشی با شارژر
-خوراکی ها و وسایل غذا خوری³
وقتی میخواستم خوراکی ها رو وردارم و تو کوله پشتیم که ماشالا کهکشانی بود واسه خودش و کلی چیز توش جا میشد بزارم وسایل شیشه ای از دستم افتاد.از ترس اینکه الان مامانم میاد و دیگه کل نقشه به هم میخوره اشک از چشمام میومد. ولی خودمو نباختم
کوله رو انداختم رو دوشم و از پنجره پریدم رو سقف گاراژ
----------------------------------------------------------------
1_هیدوی یه دفترچه داره که توش در مورد سفر کشور های مختلف نوشته و وسایلی که لازمه
2_دست بند دوستی که با شیکی داره
3_برای شب زنده داری خوراکی تو اتاقش قایم کرده😂
۲.۴k
۲۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.