فراموشت نمیکنم!3. P.1
☆فصل۳ پارت ۱☆
کوک رفت درو باز کرد که تهیونگ با سرو صورت زخمی وارد خونه شد و کلا داشت فش میداد به ینفر...معلوم بود کاملا مسته...
+تهیووووووونگگگگگگگگ
×وای وای واییییییی تو چرا اینجوری؟
_برید کنار حوصلتونو ندارم^مست^
سریع رفتم تهیونگو گرفتم دستمو گذاشتم رو پیشونیش تبش بالا بود
+تهیونگ چیشده عزیزم؟
+ا.ت مزاحم نداری؟
تعجب کرده بودم
+یعنی چی؟ از چه لحاظ؟
_پس داری...
دستمو گرفت رفتیم اتاق
_ا.ت ....کارلوس
اسم کارلوس که اومد نفسم بند اومد...
+چچ...چیییییییییییییییی؟
که تهیونگ افتاد بغلم
+اهای..سنگینیاا
بزور خوابوندمش رو تخت و خودم کنارش خوابیدم... موهاش که تو صورتش بودو از صورتش کنار زدم... لبخندی اومد رو لبام...پیشونیشو بوسیدم و بلند شدم رفتم پایین...
×چیشده ا.ت؟^نگران^
=به کی فش میداد؟
+کارلوس
=اون چه گوهی خوردههههه
×داداشمو زده باز؟🥺
+اونا چه کاره ی همن مگه؟
×از بچگی باهم کل کل میکردن...
=کارلوس مگه نمرده بود؟
×نه کارلوس سرطانش درمان شده
=اییییی لعنت بهتتتت
+کارلوس کل مدرسه رو اذیت میکرد برای همین با تهیونگم لجه
×خیلی بیرحمه...امیدوارم سرتو دعوا نکرده باشن
=به ا.ت چه؟
×خب اون سال که تهیونگ افسرده شدو بی احساس شد خب کارلوس تهدیدش کرده بودکه...
خب شرط:
۵ لایک
۵ کامنت
کوک رفت درو باز کرد که تهیونگ با سرو صورت زخمی وارد خونه شد و کلا داشت فش میداد به ینفر...معلوم بود کاملا مسته...
+تهیووووووونگگگگگگگگ
×وای وای واییییییی تو چرا اینجوری؟
_برید کنار حوصلتونو ندارم^مست^
سریع رفتم تهیونگو گرفتم دستمو گذاشتم رو پیشونیش تبش بالا بود
+تهیونگ چیشده عزیزم؟
+ا.ت مزاحم نداری؟
تعجب کرده بودم
+یعنی چی؟ از چه لحاظ؟
_پس داری...
دستمو گرفت رفتیم اتاق
_ا.ت ....کارلوس
اسم کارلوس که اومد نفسم بند اومد...
+چچ...چیییییییییییییییی؟
که تهیونگ افتاد بغلم
+اهای..سنگینیاا
بزور خوابوندمش رو تخت و خودم کنارش خوابیدم... موهاش که تو صورتش بودو از صورتش کنار زدم... لبخندی اومد رو لبام...پیشونیشو بوسیدم و بلند شدم رفتم پایین...
×چیشده ا.ت؟^نگران^
=به کی فش میداد؟
+کارلوس
=اون چه گوهی خوردههههه
×داداشمو زده باز؟🥺
+اونا چه کاره ی همن مگه؟
×از بچگی باهم کل کل میکردن...
=کارلوس مگه نمرده بود؟
×نه کارلوس سرطانش درمان شده
=اییییی لعنت بهتتتت
+کارلوس کل مدرسه رو اذیت میکرد برای همین با تهیونگم لجه
×خیلی بیرحمه...امیدوارم سرتو دعوا نکرده باشن
=به ا.ت چه؟
×خب اون سال که تهیونگ افسرده شدو بی احساس شد خب کارلوس تهدیدش کرده بودکه...
خب شرط:
۵ لایک
۵ کامنت
۴.۵k
۲۱ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.