ارباب من
ارباب من
p1
ایو: الو ات
ات:ایو الان وقت زنگ زدنه(خماری)
ایو:ات میشه با من فردا بریم امریکا کنسرت بیلی ایلش
ات: فردا من فردا باید کار کنم
ایو: نترس داداشم هیچی نمیگه
ات: باشه وسایلم رو جمع میکنم و باید بگی ساعت چند بیام
ایو: الان ساعت 2:30 و تو باید سر ساعت4:00 اینجا باشی
ات: باشه الان راه میفتم الان ارباب خوابه
(ات راه میفته و میره فرودگاه )
ایو: ات بدو ما الان باید بریم
ندیمه فرودگاه: مسافران امریکا سریع راه بیفتین
ایو: ات بیا بریم
ات: ایو استرس داری
ایو: اره دارم چون من تا حالا جایی نرفتم که از کره دور باشه
ات: نترس بیا پیش من بشین من قبلاً از فرانسه به کره اومدم ترس نداره
(ایو ات به امریکا میروند)
ات: ایو کنسرت فردا هست بلیت داری
ایو: اره
بریم
ات: بریم
(صبح)
ایو: ات بدو بریم
ات : باشه باشه
(بعد از کنسرت توی فنساین)
بیلی: سلام
ایو: سلام بیلی ایلش من بزرگترین طرفتارتونم
بیلی:واو از دیدن خشبختم خانم...
ایو: من کیم ایو هستم
بیلی: واو کره ای هستی ایو
ایو: بله من کره ای هستم
................درحال بحث
ات: سلام
بیلی : سلام نکنه توهم کره ای هستی
ات: بله ببخشید من نمیخوام زیاد وقتتون رو بگیرم اگر باهام عکس بگیرین من میرم
بیلی: باشه چراکه نه
(بعد از رفتن)
ایو: ات ات
ات: چیه
ایو: بیا بریم خونه من و داداشم تو امریکا
ات: اوک
.رفتن خونه ایو و ته.
ته: به به ایو
ایو: داداش تو اینجا چیکار میکنی
ات: س..سلا...سلام ارباب(با لکنت)
ته: به به تو هم اینجایی
مگه نگفتم اجازه ندارین با ایو بدون اجازه جایی برین( با داد )
هانول: عزیزم ولش کن خطا کرده
ایو: اهای توی ه**رزه خونه ما چیکار میکنی
هانون: وا عزیزم من دیگه زن داداشتم
ایو: ات بیا بریم
هانول: نه ات همینجا میمونه
ات:متاسفم ولی من با ایو میرم کره
ته: تو بدون اجازه اومدی و حالا هم داری پر تر از دهنت حرف میزنی
ات: باشه منو اخراج کنین
ایو بیا بریم کره من بلیت گرفتم
ایو: چرا که نه اونجا حداقل کوک هستش
ات; بیا بریم تا پیش این دوتا غر غرو نمینیم
.ایو و ات میرن .
ایو: ات بیا بریم برای کوک چیزی بگیریم
ات.
رفتیم برای خودمون لباس گرفتیم و برای کوک هم یه چیزی گرفتیم و با اولین پرواز به سئول برگشتیم
ایو:ات توکه وارث شذکتژ چرا نمیری پیش داداشت
ات: میخوام برم ولی میترسم بخواد شوهرم بده
ایو:نترس
.ایو و ات رسیدن.
ات: الو هوسوک
هوپی: الو ات چی شده
ات: ببین منم میخوام بیام شرکت کار کنم
هوپی:باشه ولی من فردا خیلی کار دارم تو به قرار داد برس
ات:باشه ولی...........
(داستان ادامه دارد:/)
p1
ایو: الو ات
ات:ایو الان وقت زنگ زدنه(خماری)
ایو:ات میشه با من فردا بریم امریکا کنسرت بیلی ایلش
ات: فردا من فردا باید کار کنم
ایو: نترس داداشم هیچی نمیگه
ات: باشه وسایلم رو جمع میکنم و باید بگی ساعت چند بیام
ایو: الان ساعت 2:30 و تو باید سر ساعت4:00 اینجا باشی
ات: باشه الان راه میفتم الان ارباب خوابه
(ات راه میفته و میره فرودگاه )
ایو: ات بدو ما الان باید بریم
ندیمه فرودگاه: مسافران امریکا سریع راه بیفتین
ایو: ات بیا بریم
ات: ایو استرس داری
ایو: اره دارم چون من تا حالا جایی نرفتم که از کره دور باشه
ات: نترس بیا پیش من بشین من قبلاً از فرانسه به کره اومدم ترس نداره
(ایو ات به امریکا میروند)
ات: ایو کنسرت فردا هست بلیت داری
ایو: اره
بریم
ات: بریم
(صبح)
ایو: ات بدو بریم
ات : باشه باشه
(بعد از کنسرت توی فنساین)
بیلی: سلام
ایو: سلام بیلی ایلش من بزرگترین طرفتارتونم
بیلی:واو از دیدن خشبختم خانم...
ایو: من کیم ایو هستم
بیلی: واو کره ای هستی ایو
ایو: بله من کره ای هستم
................درحال بحث
ات: سلام
بیلی : سلام نکنه توهم کره ای هستی
ات: بله ببخشید من نمیخوام زیاد وقتتون رو بگیرم اگر باهام عکس بگیرین من میرم
بیلی: باشه چراکه نه
(بعد از رفتن)
ایو: ات ات
ات: چیه
ایو: بیا بریم خونه من و داداشم تو امریکا
ات: اوک
.رفتن خونه ایو و ته.
ته: به به ایو
ایو: داداش تو اینجا چیکار میکنی
ات: س..سلا...سلام ارباب(با لکنت)
ته: به به تو هم اینجایی
مگه نگفتم اجازه ندارین با ایو بدون اجازه جایی برین( با داد )
هانول: عزیزم ولش کن خطا کرده
ایو: اهای توی ه**رزه خونه ما چیکار میکنی
هانون: وا عزیزم من دیگه زن داداشتم
ایو: ات بیا بریم
هانول: نه ات همینجا میمونه
ات:متاسفم ولی من با ایو میرم کره
ته: تو بدون اجازه اومدی و حالا هم داری پر تر از دهنت حرف میزنی
ات: باشه منو اخراج کنین
ایو بیا بریم کره من بلیت گرفتم
ایو: چرا که نه اونجا حداقل کوک هستش
ات; بیا بریم تا پیش این دوتا غر غرو نمینیم
.ایو و ات میرن .
ایو: ات بیا بریم برای کوک چیزی بگیریم
ات.
رفتیم برای خودمون لباس گرفتیم و برای کوک هم یه چیزی گرفتیم و با اولین پرواز به سئول برگشتیم
ایو:ات توکه وارث شذکتژ چرا نمیری پیش داداشت
ات: میخوام برم ولی میترسم بخواد شوهرم بده
ایو:نترس
.ایو و ات رسیدن.
ات: الو هوسوک
هوپی: الو ات چی شده
ات: ببین منم میخوام بیام شرکت کار کنم
هوپی:باشه ولی من فردا خیلی کار دارم تو به قرار داد برس
ات:باشه ولی...........
(داستان ادامه دارد:/)
۴.۸k
۲۰ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.