پسری با باندانای قرمز پارت ²⁰ ( آخر )
با دیدنش قلبم از حال رفت . شبسه عروسکا شده بود . عین بت مونده بودم و با دهن باز فقط نگاهش میکردم . اومد جلوم تا ازم استقبال بکنه . تازه فهمیدم چجوری دارم نگاهش میکنم و با خجالت سرم رو پایین انداختم . احساس کردم گونه هام داغ شدن . عرق کردم . دستشرو روی شونم گذاشت و گفت : خوش اومدی . خوشحالم که میبینمت .
+ عاا ... ممنون .. من هم همینطور .. راستی .. چگوری بگم .. خیلی .. خوشگل شدی .
ا/ت : اوه ممنون . تو هم هیلی خوشگل و خوشتیپ شدی .
با پسرا هم خوش آمد گفت و ما هم رفتیم و نشستیم . آهنگ پلی شد . وایسا . این که آهنگ من بود . آهنگی که من خونده بودم . با خوشحالی سرم و بالا آوردم که دیدم ا/ت با یه لبخند ملیح اما شیطون داره نگاهم میکنه . خنده ی دندون نمایی کردم . نویت به رقص رسید . کوک دست مینهو رو گرفت . شوگا دست مینهی . جیهوپ دست هانیون و جیمینم که فقط داشت نگاه میکرد . زد به بازوم و گفت : پیس پیس . هش . برو با ا/ت برقص . بدو .
+ باشه .
رفتم جفت ا/ت که داشت به بقیه نگاه میکرد .
+ افتخار اینکه شما رو تا آخر رقص همراهی کنم دارم دوشیزه ؟؟
ا/ت : ( با خنده ی کیوت ) بله بله .
دستشو گرفتم و کشیدمش وسط . دستمو دور کمرش گذاشتم و با دست دیگم دستش رو گرفتم . اونم یه دستش روی شونه ی من بود . خیلی خوشحال بودم از اینکه دارم باهاش میرقصم . بعد از رقص نوبت بریدن کیک رسید . کیک رو بریدن و خوردیم . یه عالمه دست زدیم و جیغ کشیدیم . حالا نوبت باز کردن کادو ها بودددد . کادوی من انقدر بزرگ بود که روی میز جا نشد . دیدم هر کدوم از پسرا یه کادو جذاشتن سر میز . اونا کی کادو خریدن من نمیدونستم ؟؟ بیخیال بابا . الان من دارم ذوقمرگ میشم . اول کادوی مینهی رو باز کرد . یه گیتار بود . یه گیتار سفید . بعد کادوی مینهو رو باز کرد . اون کادوش یه دست لباس مجلسی بود . کادوی هانیون رو باز کرد . اون یه ساعت بود . نوبت رسید به کادوی شوگا . بازش کرد . یه ادکلن و یه ساعت بود . این یکی مال جیمین بود . دوست داشتم ببینم چیه !! بازش کرد که دیدیم یه ست بلوز و شلوار بیرونی و اسپرت بود . واووو . مال کوک رو باز کرد . یه بوم نقاشی بود . طرح طبیعت بود . مال هوپی یه پک لوازم آرایشی بود . پشمام از این حجم از سلیقه ریخته بودن . حالا نوبت رسید به کادوی من . وقتی بازش کرد یه برقی از ذوق داخل چشماش دیده میشد . نگاهم کرد و در صدم ثانیه خودشو پرت کرد توی بغلم . خوشحال بود که خوشش اومده . سرم رو توی موهای باز و صافش فرو کردم و یه نفس عمیق کشیدم و دور کمرش رو محکم گرفتم . از بغلم اومد بیرون و گفت : واقعا ازت ممنونم . خیلییییییی زیاد . لبخند مردونه ای روی لبام نشوندم و جلوش زانو زدم . جعبه رو از داهل کتم دراوردم و جلوش گرفتم . درش رو باز کردم و گفتم : میشه عشق و علاقه ی من به تو سندش این انگشتر باشه ؟؟
اشک از چشم هاش سرازیر شدن . تند تند سرشو تکون داد . دستشو گرفتم و حلقه رو توی انگشت های ظریف و باریکش کردم . احساس میکردم توی بهشتم . خیلی خوشحال بودم . از خودم بی خود شدم و لبام رو محکم روی لباش کوبیدم .......
__________________________________
پایان فصل اول
۱۴۰۰/۹/۲۸
نویسنده : vkookmin
+ عاا ... ممنون .. من هم همینطور .. راستی .. چگوری بگم .. خیلی .. خوشگل شدی .
ا/ت : اوه ممنون . تو هم هیلی خوشگل و خوشتیپ شدی .
با پسرا هم خوش آمد گفت و ما هم رفتیم و نشستیم . آهنگ پلی شد . وایسا . این که آهنگ من بود . آهنگی که من خونده بودم . با خوشحالی سرم و بالا آوردم که دیدم ا/ت با یه لبخند ملیح اما شیطون داره نگاهم میکنه . خنده ی دندون نمایی کردم . نویت به رقص رسید . کوک دست مینهو رو گرفت . شوگا دست مینهی . جیهوپ دست هانیون و جیمینم که فقط داشت نگاه میکرد . زد به بازوم و گفت : پیس پیس . هش . برو با ا/ت برقص . بدو .
+ باشه .
رفتم جفت ا/ت که داشت به بقیه نگاه میکرد .
+ افتخار اینکه شما رو تا آخر رقص همراهی کنم دارم دوشیزه ؟؟
ا/ت : ( با خنده ی کیوت ) بله بله .
دستشو گرفتم و کشیدمش وسط . دستمو دور کمرش گذاشتم و با دست دیگم دستش رو گرفتم . اونم یه دستش روی شونه ی من بود . خیلی خوشحال بودم از اینکه دارم باهاش میرقصم . بعد از رقص نوبت بریدن کیک رسید . کیک رو بریدن و خوردیم . یه عالمه دست زدیم و جیغ کشیدیم . حالا نوبت باز کردن کادو ها بودددد . کادوی من انقدر بزرگ بود که روی میز جا نشد . دیدم هر کدوم از پسرا یه کادو جذاشتن سر میز . اونا کی کادو خریدن من نمیدونستم ؟؟ بیخیال بابا . الان من دارم ذوقمرگ میشم . اول کادوی مینهی رو باز کرد . یه گیتار بود . یه گیتار سفید . بعد کادوی مینهو رو باز کرد . اون کادوش یه دست لباس مجلسی بود . کادوی هانیون رو باز کرد . اون یه ساعت بود . نوبت رسید به کادوی شوگا . بازش کرد . یه ادکلن و یه ساعت بود . این یکی مال جیمین بود . دوست داشتم ببینم چیه !! بازش کرد که دیدیم یه ست بلوز و شلوار بیرونی و اسپرت بود . واووو . مال کوک رو باز کرد . یه بوم نقاشی بود . طرح طبیعت بود . مال هوپی یه پک لوازم آرایشی بود . پشمام از این حجم از سلیقه ریخته بودن . حالا نوبت رسید به کادوی من . وقتی بازش کرد یه برقی از ذوق داخل چشماش دیده میشد . نگاهم کرد و در صدم ثانیه خودشو پرت کرد توی بغلم . خوشحال بود که خوشش اومده . سرم رو توی موهای باز و صافش فرو کردم و یه نفس عمیق کشیدم و دور کمرش رو محکم گرفتم . از بغلم اومد بیرون و گفت : واقعا ازت ممنونم . خیلییییییی زیاد . لبخند مردونه ای روی لبام نشوندم و جلوش زانو زدم . جعبه رو از داهل کتم دراوردم و جلوش گرفتم . درش رو باز کردم و گفتم : میشه عشق و علاقه ی من به تو سندش این انگشتر باشه ؟؟
اشک از چشم هاش سرازیر شدن . تند تند سرشو تکون داد . دستشو گرفتم و حلقه رو توی انگشت های ظریف و باریکش کردم . احساس میکردم توی بهشتم . خیلی خوشحال بودم . از خودم بی خود شدم و لبام رو محکم روی لباش کوبیدم .......
__________________________________
پایان فصل اول
۱۴۰۰/۹/۲۸
نویسنده : vkookmin
۳۱.۷k
۲۸ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.