سناریو اسلیترین

وقتی از سال اول عاشقت بودن و الان سال آخره ت میخوای با یکی دیگه ازدواج کنی و وقتی میفهمی اونا دوستت دارن با اون طرف ازدواح نمیکنی ک با کاراکترا ازدواج کنی:

درخواستی طولانی*

هری: وقتی اینو فهمید از خوشحالی بال درآورد و سریع میاد پیشت و بغلت میکنه و میگه: خوشحالم ک بخاطر من اونو رد کردی ا/ت.. قول میدم ت زندگی با من هیچی کم نداشته باشی

ریگولوس: خیلی خیلی خوشحال میهش در حدی ک برای چند دقیقا فقط بالا و پایین میپره بعدش میاد کنارت رو صندلی میشینه و میگه: واقعا برای من اینکارو کردی؟ اون خیلی از من بهتر بود ا/ت

دراکو: برای اولین بار ت زن گیش واقعا حس کرد کسی کنارش داره ک ترکش نمیکنه با اشتیاق میاد سمتت و بغلت میکنه و می....بو...ستت...

متیو: خیلی سریع میاد پیشت و با ی دسته گل جلوت زانو مینره و بت میگه:
من وافعا دوستت دارم ا/ت .. میخوام تا آخرین لحظه زندگیم کنارت باشم و باهات نفس بکشم ک بخندم و گریه کنم

تئو: با جعبه حلقه میاد پیشت و جلوی همه رو ب روت زانو میزنه و میگه: بانو ا/ت ف /ت( اسم و فامیلیت) آیا حاضری بقیه عمرت رو در کنار من بگذرونی ؟

لورنزو: میدوعه سمتت و محکم بغلت میکنه و می...بو..ستت... و میگه: ت بهترین و زیبا ترین و وفادار ترنی آدم ت کل دنیایی.. قول میدم هجی وقت ولت نکنم ا/ت

تام: اون الان ولدمورت شده و نمیتونه عاشق بشه
اگه خواستید بگید از تام جدا بزارم *

حمایت؟؟