شاهزاده اهریمن پارت 36
+:برنا اونجارو..
×: کجارو؟
+: آقا لطفا همینجا نگه دارید.
×: معلوم هست داری چ غلطی میکنی؟ مگه نمیخواستی ی چی کوفت کنی؟
+: ی چی پیدا کردم ملـــــس بهتر از اون پیتزاهای عتیقه توع.
کرایه رو حساب کردم دست برنارو گرفتم رفتیم سمت محل مورد نظرم.
×: نگو ک میخوای بهم آش بدی؟
+: درست فکر کردی دلبندم، ابرومو بردی از بس گفتی فقط بهت فلافل دادم خب بیا اینم تنوع.
×: من با تنوع دادنت مشکلی ندارم ولی آخه گراز چار پا چرا هرسری حبوبات ب خورد من میییدی!! بابا از دست تو دیگه ابرو ندارم شکممو ببین شده بشکه ذخایر نخود همشم بخاطر تو پشکله.
+: نگو ک جلو کسی گوزیدی؟؟ برنا!! واقعا گوزیدی!؟
اصلا ی جوری تو هنگ بودم ک هنگ دونم قاطی کرد هیچ وقت فکر نمیکردم برنا هم بگوزه. از تصورش چنان قهقهه زدم ک همونجا رو رو زمین نشستم کسای ک اطرافمون بودن نگامون میکردن، با کیفش محکم زد تو سرم
×: هناق ی ماه بگیری الهی ک آبرومو بردی بلندشو گمشو نکبت عن.
کثافت جوری زد ک مخم تا ب تا شد ولی هیچ جوره نمی تونستم نخندم
+: خیلی قشنگ و مجلسی ریدی ب تصوراتی ک ازت داشتم. اینقدر باکلاس بازی دراوردی ک آدم فکر میکنه ن میرینی ن میگوزی.
دوباره از یاد آوریش زدم زیر خنده. جوری از دستم حرص میخورد ک کل صورتش قرمز شده بود.
×: آرمیا بهتره ک خفشی چون اگه نشی جوری میزنمت ک صدای بز درحال زایشو بدی.
+: خب حالا تو ام ی گوزیه ک همه میدن توهم دادی.. ابرو هامو دادم بالا نیشمو باز کردم گوزو..
همچین چشم غره رفت ک خود ب خود خفه شدم..
+:خب دیگه بریم.
×: کجا؟ مگه همینجا نمیخوریم؟
+: ن اون سمت خیابون پارک دیدم میریم اونجا میخوریم..
با دستش سرشو گرفت خیره ب زمین شد قیافش جوری بود ک اگه راه داشت همونجا مینشست رو زمین زار میزد، ب حالت خدا زده ای صدام کرد
×: آرمیا!
+: هاا..
×: من خیلی وقته ک فهمیدم تو مریضی، احتمالا مریضیت واگیرداره چون امکان نداره بدونم یکی مشکل عقلی داره ک هم باهاش دوست بشم و هم گول اون ظاهر نکبت بارتو بخورم و هرسری خام حرفات بشم حالا ب من بگو اگه واقعا انگلت مسری نیست پس چرا هر دفعه دنبال توع عن راه میوفتم! هان بگو چرا؟
ی سیس عقابی گرفتم
+: چونکه جذب جذابیت های خدادادیم شدی عاسیسم.
×: زاااارت ریدی بدبخت، یکی تو جذابی یکی اون میمونای ک..ون قرمز آفریقایی.
+: هااهاا موش بخورتت بس ک شیرنی، شیرین عقل. بعد با ی حالت پوکری نگاش کردم
+: فرمایشاتت تموم شد؟ حالا بریم ک یخ کردن اینا.
×: د لعنتی کدوم کم عقلی تو سوز دی ماه میره بیرون غذا بخوره ک ما بریم.
+: تو ب زر زدنت ادامه بده انیشتین من ک رفتم خواستی بیا نخواستی هم من سهمت رو نوش جان میکنم.
خودمو انداختم رو چمنا..
+: آخیـــــــش، سیری چقدر خوبه.
×: آره ولی ن تو این هوا.
+: ن اینکه بهت بد گذشت، نصف آشمم ک تو کوفت کردی کم مونده بود منم بخوری، فقط بلده ساز مخالف بزنه پاش ک برسه زوتر از همه وسطه.
کنارم دراز کشید دستاش گذاشت زیر سرش، با لبخند نگام کرد.
+: چیه؟ چرا لبخند مکش مرگ نما میزنی؟ فکر کنم تو آشا ی چی ریخته بودن چون تا قبل اون عین سگ پاچه میگرفتی ولی الان لبخند ژکوند تحویلم میدی.
×: چون خوشحالم ی دوستی مث تو دارم.
از شنیدن حرفش عین خری ک یونجه دیده ذوق کردم
×: هیمنقدر ابله همینقدر بی مغذ همینقدر هم بی مصرف..
بعد شنیدن بقیه حرفاش لبخند رو لبم ماسید.. از جام پریدم با مشت و لگد افتادم ب جونششش..
×: کجارو؟
+: آقا لطفا همینجا نگه دارید.
×: معلوم هست داری چ غلطی میکنی؟ مگه نمیخواستی ی چی کوفت کنی؟
+: ی چی پیدا کردم ملـــــس بهتر از اون پیتزاهای عتیقه توع.
کرایه رو حساب کردم دست برنارو گرفتم رفتیم سمت محل مورد نظرم.
×: نگو ک میخوای بهم آش بدی؟
+: درست فکر کردی دلبندم، ابرومو بردی از بس گفتی فقط بهت فلافل دادم خب بیا اینم تنوع.
×: من با تنوع دادنت مشکلی ندارم ولی آخه گراز چار پا چرا هرسری حبوبات ب خورد من میییدی!! بابا از دست تو دیگه ابرو ندارم شکممو ببین شده بشکه ذخایر نخود همشم بخاطر تو پشکله.
+: نگو ک جلو کسی گوزیدی؟؟ برنا!! واقعا گوزیدی!؟
اصلا ی جوری تو هنگ بودم ک هنگ دونم قاطی کرد هیچ وقت فکر نمیکردم برنا هم بگوزه. از تصورش چنان قهقهه زدم ک همونجا رو رو زمین نشستم کسای ک اطرافمون بودن نگامون میکردن، با کیفش محکم زد تو سرم
×: هناق ی ماه بگیری الهی ک آبرومو بردی بلندشو گمشو نکبت عن.
کثافت جوری زد ک مخم تا ب تا شد ولی هیچ جوره نمی تونستم نخندم
+: خیلی قشنگ و مجلسی ریدی ب تصوراتی ک ازت داشتم. اینقدر باکلاس بازی دراوردی ک آدم فکر میکنه ن میرینی ن میگوزی.
دوباره از یاد آوریش زدم زیر خنده. جوری از دستم حرص میخورد ک کل صورتش قرمز شده بود.
×: آرمیا بهتره ک خفشی چون اگه نشی جوری میزنمت ک صدای بز درحال زایشو بدی.
+: خب حالا تو ام ی گوزیه ک همه میدن توهم دادی.. ابرو هامو دادم بالا نیشمو باز کردم گوزو..
همچین چشم غره رفت ک خود ب خود خفه شدم..
+:خب دیگه بریم.
×: کجا؟ مگه همینجا نمیخوریم؟
+: ن اون سمت خیابون پارک دیدم میریم اونجا میخوریم..
با دستش سرشو گرفت خیره ب زمین شد قیافش جوری بود ک اگه راه داشت همونجا مینشست رو زمین زار میزد، ب حالت خدا زده ای صدام کرد
×: آرمیا!
+: هاا..
×: من خیلی وقته ک فهمیدم تو مریضی، احتمالا مریضیت واگیرداره چون امکان نداره بدونم یکی مشکل عقلی داره ک هم باهاش دوست بشم و هم گول اون ظاهر نکبت بارتو بخورم و هرسری خام حرفات بشم حالا ب من بگو اگه واقعا انگلت مسری نیست پس چرا هر دفعه دنبال توع عن راه میوفتم! هان بگو چرا؟
ی سیس عقابی گرفتم
+: چونکه جذب جذابیت های خدادادیم شدی عاسیسم.
×: زاااارت ریدی بدبخت، یکی تو جذابی یکی اون میمونای ک..ون قرمز آفریقایی.
+: هااهاا موش بخورتت بس ک شیرنی، شیرین عقل. بعد با ی حالت پوکری نگاش کردم
+: فرمایشاتت تموم شد؟ حالا بریم ک یخ کردن اینا.
×: د لعنتی کدوم کم عقلی تو سوز دی ماه میره بیرون غذا بخوره ک ما بریم.
+: تو ب زر زدنت ادامه بده انیشتین من ک رفتم خواستی بیا نخواستی هم من سهمت رو نوش جان میکنم.
خودمو انداختم رو چمنا..
+: آخیـــــــش، سیری چقدر خوبه.
×: آره ولی ن تو این هوا.
+: ن اینکه بهت بد گذشت، نصف آشمم ک تو کوفت کردی کم مونده بود منم بخوری، فقط بلده ساز مخالف بزنه پاش ک برسه زوتر از همه وسطه.
کنارم دراز کشید دستاش گذاشت زیر سرش، با لبخند نگام کرد.
+: چیه؟ چرا لبخند مکش مرگ نما میزنی؟ فکر کنم تو آشا ی چی ریخته بودن چون تا قبل اون عین سگ پاچه میگرفتی ولی الان لبخند ژکوند تحویلم میدی.
×: چون خوشحالم ی دوستی مث تو دارم.
از شنیدن حرفش عین خری ک یونجه دیده ذوق کردم
×: هیمنقدر ابله همینقدر بی مغذ همینقدر هم بی مصرف..
بعد شنیدن بقیه حرفاش لبخند رو لبم ماسید.. از جام پریدم با مشت و لگد افتادم ب جونششش..
۷.۱k
۱۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.