پارت 10و 11
رفتیم تو خونه
مامان:مهدی و آریا چی شده دستتون خونیه
کوثر:آریا چی شده
آریا:دیگه تو این خونه اسم فرشاد نمیشنوم مهدی بیا دستاتو بشور
آریا و مهدی رفتن سمت دستشویی و پارسا و کوثر کمک کردن گذاشتم رو تخت
پارسا:کوثر میشه بری بیرون
کوثر: حتما
کوثر رفت بیرون
پارسا: چرا بهمون نگفتی
ا/ت:آخه....م...ن می..ترسیدم رابطه تون یا فرشاد به فاک بره
پارسا:ببین بزار یه چیزی بهت بگم من شاید بعضی وقتا کصخلت کنم ولی دلیل نمیشه بخاطر تو هر کاری نکنم تو مثل
خواهر واقعی مونی که برات هر کاری میکنیم فرشاد برای ما چیزی نیست خوشحالم واقعا تو رو دارم
و پارسا بغل کردم که کوثر با غذا آمد
کوثر:خب دو تا برگر برای دو تا خواهر برادر
غذا رو خوردیم و پارسا رفت تو اتاقش و من از اتاق در آمدم و با صورت آریا که آروم بود و داشت به تلویزیون نگاه میکرد مواجه شدم و رفتم سمتش
ا/ت: آریا
آریا:جونم
ا/ت:معذرت میخوام که رابطه تو با فرشاد خراب کردی
آریا:معذرت برای چی اتفاقا کار خوبی کردی من فهمیدم کیا هولن کیا نیستن اصلا خودتو سر زنش نکن
من رفتم تو بغل آریا و داشتیم با هم فیلم میدیدیم و همون جا هم خوابمون برد
ساعت ۸صبح از خواب با صدا یه نفر بلند شدیم
مامان:هو چقدر میخوابین ا/ت و آریا چرا تو اتاق خودتون نخوابیدن
آریا:داشتیم فیلم میدیم خوابمون برد از خواب بلند شدیم دستو رومون شستیم و صبحونه خوردیم امدم تو اتاق نشستم سر کارم
ساعت ۱۱
ببخشید بچه ها حالم بد بود
مامان:مهدی و آریا چی شده دستتون خونیه
کوثر:آریا چی شده
آریا:دیگه تو این خونه اسم فرشاد نمیشنوم مهدی بیا دستاتو بشور
آریا و مهدی رفتن سمت دستشویی و پارسا و کوثر کمک کردن گذاشتم رو تخت
پارسا:کوثر میشه بری بیرون
کوثر: حتما
کوثر رفت بیرون
پارسا: چرا بهمون نگفتی
ا/ت:آخه....م...ن می..ترسیدم رابطه تون یا فرشاد به فاک بره
پارسا:ببین بزار یه چیزی بهت بگم من شاید بعضی وقتا کصخلت کنم ولی دلیل نمیشه بخاطر تو هر کاری نکنم تو مثل
خواهر واقعی مونی که برات هر کاری میکنیم فرشاد برای ما چیزی نیست خوشحالم واقعا تو رو دارم
و پارسا بغل کردم که کوثر با غذا آمد
کوثر:خب دو تا برگر برای دو تا خواهر برادر
غذا رو خوردیم و پارسا رفت تو اتاقش و من از اتاق در آمدم و با صورت آریا که آروم بود و داشت به تلویزیون نگاه میکرد مواجه شدم و رفتم سمتش
ا/ت: آریا
آریا:جونم
ا/ت:معذرت میخوام که رابطه تو با فرشاد خراب کردی
آریا:معذرت برای چی اتفاقا کار خوبی کردی من فهمیدم کیا هولن کیا نیستن اصلا خودتو سر زنش نکن
من رفتم تو بغل آریا و داشتیم با هم فیلم میدیدیم و همون جا هم خوابمون برد
ساعت ۸صبح از خواب با صدا یه نفر بلند شدیم
مامان:هو چقدر میخوابین ا/ت و آریا چرا تو اتاق خودتون نخوابیدن
آریا:داشتیم فیلم میدیم خوابمون برد از خواب بلند شدیم دستو رومون شستیم و صبحونه خوردیم امدم تو اتاق نشستم سر کارم
ساعت ۱۱
ببخشید بچه ها حالم بد بود
۲.۵k
۲۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.