bloody revenge
part ¹⁸
کوک: برو به هرکس اهمیت میدی بگو درس بخونه به من چه
ته: جناب نمره کم میاری پس باید درستو بخونی
کوک: نـ مـ یـ خـ و ا م
ته: میگم درستو بخون جونگکوک " عربده "
رو تختم عقب تر رفتم
کوک: باشه ولی فرد.....
ته: مهم نیس...... هیچی نخون باشه هیچ کار نکن تا من بیام
رفت پایین و بعد برگشت بالا
کوک: میخوای باهام چیکار کنی
اومد رو تخت و روم خیمه زد
کوک: هیون.....
بوسیدم تمام عصبانیتشو سر لبای من خالی کرد
۳ مین بعد
کوک: ولم کن " سرخ شده "
ته: ببخشید اگه نارحتت کردم
کوک: باشه میبخشمت ولی دیگه تکرار نمیشه ها
ته: باشه
محکم بغلم کرد
ته: از بوی رایحه ی تو خیلی خوشم میاد نعنای خنک
کوک: ته شب خفه شدم
۳۰ مین بعد
ویوی ته
کوک رو پام نشسته بود و داشتم براش ریاضی توضیح میدادم
کوک: اهان پس اینجا باید این کارو کنی
ته: اره
هانول: خوش میگذره
رونا: منم میخوام رو پای دایی بشینم
ته: رونا فعلا دایی داره به یه نفر درط یاد میده باشه بعدا باشه؟
رونا: نههههههههه مامانییییییییییی
تهیون: رونا الان تو چرا میخوای بری رو پای دایی بشینی مگه تو درس میخونی برو جیمینی اومده برو پیش اون
یجی: میسو دستمال بده " خون دماغ شده "
کوک: یجی خیلی منحرفی نه منحرف توعه
جیمین: کوک جواب سوال ۷ هفته ی دیگه چی میشه
کوک: چهارتا عددی که داده رو ضرب هم میکنی بعد تقسیم بر اون هشتی که داده میکنی
یکی از دستامو دور بدن جونگکوک حلقه کردم
جیمین: تنکیو محتاج جوابش بودم
یجی: شنا چطور سوالای امتحان میدونید
جیمین: کوک فقط میدونه
کوک: خب ضایست معلم از اونجایی که زیاد روش تاکید نمیکنن امتحان میگیرن
هانول: سر همین من همیشه امتحانامو میوفتادم چون اونجا هارو نمیخوندم
رونا: بیا پایین من میخوام برم اونجا بشینم
کتاباشو برداشت و رفت رو تخت نشست
رونا: دایی منو بلند کن
بلندش کردم و گذاشتمش رو پام
میسو: منحرفا بریم پایین
که کوک با سرعت جت از اتاقم رفت بیرون رونا رو گذاشتم پایین و رفتم دنبالش
میسو: این چیه دیگه چرا خون بالا آورده
تهیون: رونا رو بده من
رفتم پایین و گشتم دنبال آرامبخشا که پیداشون کردم و با یه لیوان اب بردمشون بالا
ته: کوک کوک خوبی
کوک: ن... نه " از حال رفت "
از حال رفت و افتاد تو بغلم
صورتشو تمیز کردم و بردم خوابوندمش رو تختش
تهیون: ما اینجا میمونیم جیمین برو یونگی منتظرته هانول یجی گمشید تو اتاقاتون
رفتم تو اتاقم و خوابیدم
صبح روز بعد
ویوی ته
بیدار شدم دیدم خونه رو هواست
ته: چطونه آروم باشین
تهیون: رونا نیست
رفتم تو اتاق کوک که دیدم خیلی مظلوم با رونا خوابیده رونا رو بلند کردم و بردمش رو تخت خودم خوابوندمش و رفتم کوکو بیدار کردم
کوک: چیه
ته: بیا اینا رو بخور
دارو هارو خورد و دوباره خوابید
ته:
کوک: برو به هرکس اهمیت میدی بگو درس بخونه به من چه
ته: جناب نمره کم میاری پس باید درستو بخونی
کوک: نـ مـ یـ خـ و ا م
ته: میگم درستو بخون جونگکوک " عربده "
رو تختم عقب تر رفتم
کوک: باشه ولی فرد.....
ته: مهم نیس...... هیچی نخون باشه هیچ کار نکن تا من بیام
رفت پایین و بعد برگشت بالا
کوک: میخوای باهام چیکار کنی
اومد رو تخت و روم خیمه زد
کوک: هیون.....
بوسیدم تمام عصبانیتشو سر لبای من خالی کرد
۳ مین بعد
کوک: ولم کن " سرخ شده "
ته: ببخشید اگه نارحتت کردم
کوک: باشه میبخشمت ولی دیگه تکرار نمیشه ها
ته: باشه
محکم بغلم کرد
ته: از بوی رایحه ی تو خیلی خوشم میاد نعنای خنک
کوک: ته شب خفه شدم
۳۰ مین بعد
ویوی ته
کوک رو پام نشسته بود و داشتم براش ریاضی توضیح میدادم
کوک: اهان پس اینجا باید این کارو کنی
ته: اره
هانول: خوش میگذره
رونا: منم میخوام رو پای دایی بشینم
ته: رونا فعلا دایی داره به یه نفر درط یاد میده باشه بعدا باشه؟
رونا: نههههههههه مامانییییییییییی
تهیون: رونا الان تو چرا میخوای بری رو پای دایی بشینی مگه تو درس میخونی برو جیمینی اومده برو پیش اون
یجی: میسو دستمال بده " خون دماغ شده "
کوک: یجی خیلی منحرفی نه منحرف توعه
جیمین: کوک جواب سوال ۷ هفته ی دیگه چی میشه
کوک: چهارتا عددی که داده رو ضرب هم میکنی بعد تقسیم بر اون هشتی که داده میکنی
یکی از دستامو دور بدن جونگکوک حلقه کردم
جیمین: تنکیو محتاج جوابش بودم
یجی: شنا چطور سوالای امتحان میدونید
جیمین: کوک فقط میدونه
کوک: خب ضایست معلم از اونجایی که زیاد روش تاکید نمیکنن امتحان میگیرن
هانول: سر همین من همیشه امتحانامو میوفتادم چون اونجا هارو نمیخوندم
رونا: بیا پایین من میخوام برم اونجا بشینم
کتاباشو برداشت و رفت رو تخت نشست
رونا: دایی منو بلند کن
بلندش کردم و گذاشتمش رو پام
میسو: منحرفا بریم پایین
که کوک با سرعت جت از اتاقم رفت بیرون رونا رو گذاشتم پایین و رفتم دنبالش
میسو: این چیه دیگه چرا خون بالا آورده
تهیون: رونا رو بده من
رفتم پایین و گشتم دنبال آرامبخشا که پیداشون کردم و با یه لیوان اب بردمشون بالا
ته: کوک کوک خوبی
کوک: ن... نه " از حال رفت "
از حال رفت و افتاد تو بغلم
صورتشو تمیز کردم و بردم خوابوندمش رو تختش
تهیون: ما اینجا میمونیم جیمین برو یونگی منتظرته هانول یجی گمشید تو اتاقاتون
رفتم تو اتاقم و خوابیدم
صبح روز بعد
ویوی ته
بیدار شدم دیدم خونه رو هواست
ته: چطونه آروم باشین
تهیون: رونا نیست
رفتم تو اتاق کوک که دیدم خیلی مظلوم با رونا خوابیده رونا رو بلند کردم و بردمش رو تخت خودم خوابوندمش و رفتم کوکو بیدار کردم
کوک: چیه
ته: بیا اینا رو بخور
دارو هارو خورد و دوباره خوابید
ته:
۱۰.۹k
۱۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.