فیک مافیای سرد :پارت ۹
ا/ت *
رفتم سوار ماشین شدم دیدم بابام تنهاست نه راننده ای نه بادیگاردی فقط منو بابام بودیم خیلی تعجب کرده بودم یعنی بابا باهام چیکار داشت
سلام بابا جون
پ/ت : سلام دخترم مدرسه چطور بود جونگ کوک رو دیدی
+ خوب بود ها ! شما از کجا میدونید کوک تو مدرسه منه
پ/ت : پدرش بهم گفت
+ آها راستی بابا اتفاقی افتاده باهام چیکار داشتی
پ/ت : راستش ا/ت زینگ زینگ عه یه لحظه صبر کن باید اینو جواب بدم الو
+ وا چرا امروز هرکس میخواد باهام حرف بزنه یه چیزی میاد وسط تا حرفش رو نزنه مسخره بازیه هه
پ/ت : خب ا/ت داشتم میگفتم امشب قراره برات خواستگار بیاد 😓 اخیش بلاخره گفتم
+ بلههههههههههه بابا چی میگی یعنی تو سری راضی شدی
پ/ت : عه ا/ت داد نزن شب میاد میبینی کیه و مطمئنم پشیمون نمیشی بزار شب ببینیش اگر نخواستی من قبول میکنم تازه مافیا هم هست
+ یا خدا عجب گرفتاری شدما
کوک *
مدرسه تموم شد و منم رفتم یه دوش چند مینی گرفتم و خوابیدم که ساعت 8 شد وای یا خدا چی شد من همش یه ساعت خوابیدم چرا یهو ساعت 8 شد ای بابا کیه در میزنه بیا تو
آجوما : پسرم پدرت زنگ زد و گفت برای ساعت 10 بری دنبالش و برید خونه آقای دنلیک
- آها اوکی باشه رفتم و آماده شدم و رفتم دنبال پدرم
ا/ت *
رسیدیم خونه و من با عصبانیت سری رفتم طبقه بالا تو اتاقم و در رو محکم بستم هه ازم میخواد با یه مافیا ازدواج کنم وا چی دارم میگم ای خدا حسابی دیوانه شدم خودم عاشق بزرگترین مافیا جهان شدم هی مثلا اومدم عاشق بشم اینم نتیجه ایشش حالا هرچی اصلا این خواستگار مسخره هم نبود جونگ کوک یه مافیا سرد و خشن و عصبی و بی اعصاب هست اصلا نمیدونه عشق چیه چه برسه بخواد عاشق من بشه ایشششششش داشتم با خودم کلنجار میرفتم که خوابم برد
م/ت : وا این دختر چش بود ببینم تو راه چی بهش گفتی ها
پ/ت : هیچی بابا فقط گفتم امشب قراره براش خواستگار بیاد هه
م/ت : بله تو بدون اینکه با من هماهنگ کنی همینجوری قبول کردی حالا کی هست
پ/ت : نگران نباش آشناست پسر جعونه جونگ کوک
م/ت : هااااااا یعنی میخوای ا/ت رو به یه مافیا خشن بسپاری
پ/ت : به خود ا/ت گفتم تا شب صبر کنه اگر خوشش نیومد منم قبول میکنم البته بهش نگفتم که جونگ کوک قراره بیاد
ا/ت *
ساعت 7 بود بیدار شدم دیدم نانسی 31 بار یه گوشیم زنگ زده وا این چرا انقدر زنگ زده بهم بزار بهش زنگ بزنم ببینم چیکار داره
زینگ زینگ
+ الو نانسی زنگ زده بو
$ الو الو ا/ت یه خبری برات دارم که غش کنیییییی
+ چته چی شده فقط تو رو خدا زود بگو که مثل بابام و نامی و کوک دوباره یکی مانع نشه هه حالا چی شده
ادامه دارد .........
لایک یادتون نره خوشگلا
رفتم سوار ماشین شدم دیدم بابام تنهاست نه راننده ای نه بادیگاردی فقط منو بابام بودیم خیلی تعجب کرده بودم یعنی بابا باهام چیکار داشت
سلام بابا جون
پ/ت : سلام دخترم مدرسه چطور بود جونگ کوک رو دیدی
+ خوب بود ها ! شما از کجا میدونید کوک تو مدرسه منه
پ/ت : پدرش بهم گفت
+ آها راستی بابا اتفاقی افتاده باهام چیکار داشتی
پ/ت : راستش ا/ت زینگ زینگ عه یه لحظه صبر کن باید اینو جواب بدم الو
+ وا چرا امروز هرکس میخواد باهام حرف بزنه یه چیزی میاد وسط تا حرفش رو نزنه مسخره بازیه هه
پ/ت : خب ا/ت داشتم میگفتم امشب قراره برات خواستگار بیاد 😓 اخیش بلاخره گفتم
+ بلههههههههههه بابا چی میگی یعنی تو سری راضی شدی
پ/ت : عه ا/ت داد نزن شب میاد میبینی کیه و مطمئنم پشیمون نمیشی بزار شب ببینیش اگر نخواستی من قبول میکنم تازه مافیا هم هست
+ یا خدا عجب گرفتاری شدما
کوک *
مدرسه تموم شد و منم رفتم یه دوش چند مینی گرفتم و خوابیدم که ساعت 8 شد وای یا خدا چی شد من همش یه ساعت خوابیدم چرا یهو ساعت 8 شد ای بابا کیه در میزنه بیا تو
آجوما : پسرم پدرت زنگ زد و گفت برای ساعت 10 بری دنبالش و برید خونه آقای دنلیک
- آها اوکی باشه رفتم و آماده شدم و رفتم دنبال پدرم
ا/ت *
رسیدیم خونه و من با عصبانیت سری رفتم طبقه بالا تو اتاقم و در رو محکم بستم هه ازم میخواد با یه مافیا ازدواج کنم وا چی دارم میگم ای خدا حسابی دیوانه شدم خودم عاشق بزرگترین مافیا جهان شدم هی مثلا اومدم عاشق بشم اینم نتیجه ایشش حالا هرچی اصلا این خواستگار مسخره هم نبود جونگ کوک یه مافیا سرد و خشن و عصبی و بی اعصاب هست اصلا نمیدونه عشق چیه چه برسه بخواد عاشق من بشه ایشششششش داشتم با خودم کلنجار میرفتم که خوابم برد
م/ت : وا این دختر چش بود ببینم تو راه چی بهش گفتی ها
پ/ت : هیچی بابا فقط گفتم امشب قراره براش خواستگار بیاد هه
م/ت : بله تو بدون اینکه با من هماهنگ کنی همینجوری قبول کردی حالا کی هست
پ/ت : نگران نباش آشناست پسر جعونه جونگ کوک
م/ت : هااااااا یعنی میخوای ا/ت رو به یه مافیا خشن بسپاری
پ/ت : به خود ا/ت گفتم تا شب صبر کنه اگر خوشش نیومد منم قبول میکنم البته بهش نگفتم که جونگ کوک قراره بیاد
ا/ت *
ساعت 7 بود بیدار شدم دیدم نانسی 31 بار یه گوشیم زنگ زده وا این چرا انقدر زنگ زده بهم بزار بهش زنگ بزنم ببینم چیکار داره
زینگ زینگ
+ الو نانسی زنگ زده بو
$ الو الو ا/ت یه خبری برات دارم که غش کنیییییی
+ چته چی شده فقط تو رو خدا زود بگو که مثل بابام و نامی و کوک دوباره یکی مانع نشه هه حالا چی شده
ادامه دارد .........
لایک یادتون نره خوشگلا
۱۰.۹k
۲۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.