فيك يونگي پارت ١٢
پارت١٢
بعد٣٠مين
بيو ا/ت:ب بيدار شدم ديدم يونگي بغلم كرده و كنارم دراز كشيده اون لحضه خيلي بهم ارامش داد:))
بيو يونگي:بيدار شدم ديدم ا/ت:بيدار شد بهش لبخند زدم گفتم حالت خوبه:))؟
ا/ت:اوهوم(با بغض)
بيو يونگي:محكم بغلش كردم و ديدم داره كم كم اشك ميريزه:)بهش نگاه كردم گفتم
يونگي: گريه نكن تا من پيشتم نميزارم اشكت در بياد:)
ا/ت:نميتونم گريه نكنم:((
يونگي:ميدونم چيكار كنم بخندي:))
بيو يونگي:قلقلكش دادم :))و خنديد موقعي ك خنديدم نميتونستم همينطوري نگاش كنم و محكم لپشو بوس كردم
بيو ا/ت:داشتم بهش نگاه ميكردم ك
ا/ت:قر قر قر (صداي شكمشع)
يونگي:😂
يونگي:گشنته؟پاشو بريم ي چي بخوريم
ا/ت:باشه😅
بيو يونگي:بردمش كافه مدرسه هرچي غذا بودو جلوش گذاشتم
ا/ت:بنظرت زيادي زياد نيستن؟
يونگي:ن ت بايد همشو بخوري
بيو ا/ت:داشتم قاشق و ميگرفتم ك بونگي از دستم گرفت و گفت
يونگي:خودم بهت ميدم
بيو يونگي :همه غذا هارو بزور بش دادم و خورد:))
ا/ت:
لايك يادتون نرههه:))
اميد وارم خوشتون بياد
بعد٣٠مين
بيو ا/ت:ب بيدار شدم ديدم يونگي بغلم كرده و كنارم دراز كشيده اون لحضه خيلي بهم ارامش داد:))
بيو يونگي:بيدار شدم ديدم ا/ت:بيدار شد بهش لبخند زدم گفتم حالت خوبه:))؟
ا/ت:اوهوم(با بغض)
بيو يونگي:محكم بغلش كردم و ديدم داره كم كم اشك ميريزه:)بهش نگاه كردم گفتم
يونگي: گريه نكن تا من پيشتم نميزارم اشكت در بياد:)
ا/ت:نميتونم گريه نكنم:((
يونگي:ميدونم چيكار كنم بخندي:))
بيو يونگي:قلقلكش دادم :))و خنديد موقعي ك خنديدم نميتونستم همينطوري نگاش كنم و محكم لپشو بوس كردم
بيو ا/ت:داشتم بهش نگاه ميكردم ك
ا/ت:قر قر قر (صداي شكمشع)
يونگي:😂
يونگي:گشنته؟پاشو بريم ي چي بخوريم
ا/ت:باشه😅
بيو يونگي:بردمش كافه مدرسه هرچي غذا بودو جلوش گذاشتم
ا/ت:بنظرت زيادي زياد نيستن؟
يونگي:ن ت بايد همشو بخوري
بيو ا/ت:داشتم قاشق و ميگرفتم ك بونگي از دستم گرفت و گفت
يونگي:خودم بهت ميدم
بيو يونگي :همه غذا هارو بزور بش دادم و خورد:))
ا/ت:
لايك يادتون نرههه:))
اميد وارم خوشتون بياد
۳.۴k
۱۰ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.