ادامہ سناریو شینچیرو☆
ادامہ سناریو شینچیرو☆
برش داشتی و نگاھش کردی* عکس تو و کارو بود کہ از پشت بغلت کردہ بود* با تعجب رفتی پیش شینچیرو*
تو : عزیزم این کیہ؟
عکسو ازت گرفت و نگاھش کرد* از جاش بلند شد و رفت جلوی پنجرہ و سیگارشو گذاشت روی لبشو روشن کرد*
شینچیرو : اون پسر کارو ھستش...رل تو
تو : چی؟! شوخیت گرفتہ؟
شینچیرو : خیلی وقت پیش تو با کارو بودی و من بخاطر علاقہ ی شدیدم بہ تو اونو کشتم
یک لحظہ انگار دوتا سیم رو بہ ھم متصل کردن* مثل یہ جرقہ ھمہ چیزو یادت اومد*
سیگارش تموم شد و انداختش پایین* اومد پیشت*
شینچیرو : تو بخاطر گلدونی کہ توی سرت زدم فراموشی گرفتی و فکر کردی من نامزدتم
اشک چشماتو پر کرد* یہ سیلی زدی بہ شینچیرو*
تو : چطور تونستی؟ تو خیلی پستی ، من فکر کردم کہ با تو زندگیم عالیہ
شینچیرو سرشو انداخت پایین*
شینچیرو : متاسفم ولی من عاشقت بودم
تو : من طلاقمو ازت میگیرم
با این حرفت شینچیرو عصبی شد و پرتت کرد روی مبل* اومد روت دامنتو از پات درآورد* شلوارشو داد پایین* یھو ھمہ ی عضوشو کرد داخلت و خون باکرہ گیت ریخت بیرون و جیغ زدی*
شینچیرو : حالا کہ بہ دستت آوردم نمیزارم ازم جدا بشی
شروع کرد بہ محکم ضربہ زدن* درد داشتی و گریہ میکردی* ھمینجور ضربہ میزد* دستاتو گذاشتی روی شونہ ھاش* از حرکت وایساد* دستتو گذاشتی روی صورتش* تعجب کرد*
تو : منو ببخش شین
اشکاش شروع بہ ریختن کرد* بغلت کرد*
شینچیرو : تو منو ببخش کہ زندگیتو خراب کردم
سرشو نوازش کردی*
تو : دوست دارم شین
برش داشتی و نگاھش کردی* عکس تو و کارو بود کہ از پشت بغلت کردہ بود* با تعجب رفتی پیش شینچیرو*
تو : عزیزم این کیہ؟
عکسو ازت گرفت و نگاھش کرد* از جاش بلند شد و رفت جلوی پنجرہ و سیگارشو گذاشت روی لبشو روشن کرد*
شینچیرو : اون پسر کارو ھستش...رل تو
تو : چی؟! شوخیت گرفتہ؟
شینچیرو : خیلی وقت پیش تو با کارو بودی و من بخاطر علاقہ ی شدیدم بہ تو اونو کشتم
یک لحظہ انگار دوتا سیم رو بہ ھم متصل کردن* مثل یہ جرقہ ھمہ چیزو یادت اومد*
سیگارش تموم شد و انداختش پایین* اومد پیشت*
شینچیرو : تو بخاطر گلدونی کہ توی سرت زدم فراموشی گرفتی و فکر کردی من نامزدتم
اشک چشماتو پر کرد* یہ سیلی زدی بہ شینچیرو*
تو : چطور تونستی؟ تو خیلی پستی ، من فکر کردم کہ با تو زندگیم عالیہ
شینچیرو سرشو انداخت پایین*
شینچیرو : متاسفم ولی من عاشقت بودم
تو : من طلاقمو ازت میگیرم
با این حرفت شینچیرو عصبی شد و پرتت کرد روی مبل* اومد روت دامنتو از پات درآورد* شلوارشو داد پایین* یھو ھمہ ی عضوشو کرد داخلت و خون باکرہ گیت ریخت بیرون و جیغ زدی*
شینچیرو : حالا کہ بہ دستت آوردم نمیزارم ازم جدا بشی
شروع کرد بہ محکم ضربہ زدن* درد داشتی و گریہ میکردی* ھمینجور ضربہ میزد* دستاتو گذاشتی روی شونہ ھاش* از حرکت وایساد* دستتو گذاشتی روی صورتش* تعجب کرد*
تو : منو ببخش شین
اشکاش شروع بہ ریختن کرد* بغلت کرد*
شینچیرو : تو منو ببخش کہ زندگیتو خراب کردم
سرشو نوازش کردی*
تو : دوست دارم شین
۲۵۰
۰۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.