فیک آقای خشن قسمت ۳۵
ماریسا رفت لباس قشنگشو پوشید و دوباره اومد روی سن جون کوک مثل گرگ پرید روی صحنه ماریسا ترسید و گفت رقص آخر
جون کوک باهاش رقصید تهیونگ یکمی حسودیش شد میخواست بره ولی به خاطره کوکی موند
وقتی که رقص اشون تمام شد رفتن خونه
شام پیتزا خوردن و خوابیدن صبح ماریسا کوکی رو تو حالت خواب بردش دکتر تا آمپول تقویتی بزنن
دکتر گفتش خانم ماریسا باید بیدار بشه تا آمپول بزنیم ممکنه تو حالت خواب پاش رو تکون بده و فلج بشه
ماریسا گفت نهههههه گوگولی خوابیده
دکتر صداش زد اما خوابش سنگین بود و بیدار نشد دکتر گفتش من آمپول میزنم اما هرچی شد گردن شما وقتی که آمپول زدن
کوکی از شدت درد بلند شد ولی پاشو تکون نداد و گریه میکرد توی راه از ماریسا فاصله گرفت
ماریسا گفت چی شده قشنگم بیا شیر موز بخور ببخشید خوووو کیوت بهش گفت
کوکی اصلا ازش شیر موز نگرفت
و با بغض گفت نمیتونستی بیدارم کنی
منو بگو که عاشقتم بودم با حالت بچگونه ای کیوت
جون کوک باهاش رقصید تهیونگ یکمی حسودیش شد میخواست بره ولی به خاطره کوکی موند
وقتی که رقص اشون تمام شد رفتن خونه
شام پیتزا خوردن و خوابیدن صبح ماریسا کوکی رو تو حالت خواب بردش دکتر تا آمپول تقویتی بزنن
دکتر گفتش خانم ماریسا باید بیدار بشه تا آمپول بزنیم ممکنه تو حالت خواب پاش رو تکون بده و فلج بشه
ماریسا گفت نهههههه گوگولی خوابیده
دکتر صداش زد اما خوابش سنگین بود و بیدار نشد دکتر گفتش من آمپول میزنم اما هرچی شد گردن شما وقتی که آمپول زدن
کوکی از شدت درد بلند شد ولی پاشو تکون نداد و گریه میکرد توی راه از ماریسا فاصله گرفت
ماریسا گفت چی شده قشنگم بیا شیر موز بخور ببخشید خوووو کیوت بهش گفت
کوکی اصلا ازش شیر موز نگرفت
و با بغض گفت نمیتونستی بیدارم کنی
منو بگو که عاشقتم بودم با حالت بچگونه ای کیوت
۱.۱k
۲۴ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.