BLACK LOVE(PART23)
ات
داشتم کارای خونرو میرسیدم تموم شده بود همینکه نشستم رو مبل دیدم گوشیم پیام امد جیمین بود یه لحضه ذوق کزدم و سریع پیامش باز کردم که گفت بریم بیرون اول نه گفتم ولی بعدش قبول کردم که گفت نیم ساعت دیگه خونس سریع بلند شدم و رفتم اتاقم و یه دست لباس خوشگل پوشیدم و آرایش نیمه غلیظی کردم و موهام سشوار کشیدم و حاضر شده بودم که صدای در امد فهمیدم جیمین امد ادکلن زنونه ام رو زدم و رفتم پایین همینکه داشتم میرفتم پایین متوجه نگاه های جیمین رو خودم شدم شوکه نگام میکرد که بعد از چنددقیقه جلوش وایستادن بهخودش امد و رفتیم ، تو کل راه هیچی نمیگفت منم هیچی نمیگفتم و با بند کیفم ور میرفتم که دستش رو پام حس کردم
جیمین:ات،واقعا متاسفم بابت اون شب،اون شب حالم دست خودم نبود عصبی بودم..
ات:به خاطر همون دوروز بهم سر نزدی
بغض گلومو گرفت داشتم خفه میشدم که یه نفس عمیق کشیدم و اروم دستش از رو پام برداشتم که گفت
جیمین:واقعیتش روم نمیشد که چشم تو چشمت بیافته ، منو ببخش ات واقعا معذرت میخوام نمیدونم چجوری بهت بگم که باور کنی پشیمونم
ات:نیازی نیست میدونم ، ولی جیمین اینو بدون هیچ وقت هیچ وقت تو بدترین شرایطمم با هیچمردی رابطه برقرار نمیکنم جز تو ...
هیچی نگفت و جاده روبروش نگاه میکرد و میروند ساعت۵:۳۰بود که رسیدیم به یه پاساژ
جیمین:خب راستش میخوام از دلت در بیارم یعنی امروز روز توعه هرچی میخوای بریم بخر
ات:نه جیمین چیزی نمیخوام
جیمین:پس بگو کجا ببرمت که خوشحالت کنه
سرم پایین بود که یهو از دهنم در رفت گفتم
ات:شهربازی
جیمین:عه موش کوچولوی من هوس شهربازی کرده
یه نگاه کیوت بهم انداخت نتونستم جلو خندمو بگیرم و یه لبخند بزرگ زدم که راه افتاد سمت شهربازی و بعد از شهربازی رفتیم رستوران و کلی غذا گرفت که نصفش اوردیم خونه و نتونستیم بخوریم..
وقتی برگشتیم رفتم بالا که لباسام عوض کنم که امد تو اتاق هیچی نگفتم چون داشتم گوشواره هام در میاوردم و هنوز لباس تنم بود به کارم ادامه دادم که امد نزدیکم و از پشت بغلم کرد و چونشو گذاشت رو شونم و گفت
جیمین:هنوزم قهری؟
ات:نه
جیمین:برات یه کادو گرفتم
یه جعبه از تو جیبش در اورد که وقتی باز کرد یه گردنبند نگین دار خیلی خوشگل داخلش بود درش اورد و بست رو گردنم
جیمین:دوست دارم ات
ات:منم همینطور
برگشتم که یه لبخند کیوت زد و لبامو بوسید تا ۵دقیقه لبامو اروم مک میزد که ولم کزد تا بره لباسش عوض کنه منم لباسم عوض کردم و رفتم پایین که وسایل رو ٱپن دیدم ازش پرسیدم
ات:اینا چیه جیمین؟
جیمین:اینا همش برا توعه ، نوش جونت
ات:مرسیییی
برشون داشتم و رفتم رو مبل کنار جیمین
ات:یه فیلم بزن باهم ببینیم
جیمین:چشم عشق کیوت من
یه فیلم عاشقانه زد و داشتیم میدیدیم که صحنه اش+18شد
برگشتم رو به جیمین داشت عرق میکرد
ات:جیمین ، چرا داری عرق میکنی؟
جیمین:هیچی فقط دارم فک میکنم که شاید ماهم بتونیم بهتر از اینا این کارو پیش ببریم نه؟
ات:نه جیمین لطفا
جیمین:ات،امشب لطفا دیگه
ات:جیمین ، یادت نیست اخرین بار چه مشکل بزرگی شد
جیمین:نه این دفعه مراقبم چیزی نشه
خندم گرفت که لبام بوسید و مک میزد براید استایل بغلم کزد و بردتم رو تخت و روم خیمه زد و لبامو میبوسید که بلند شد
جیمین:بیا
به پاش اشاره کرد نشستم رو پاهاش و همینطور که لبام مک میزد لباسام در اورد و منم لباسای اون دوباره خوابوندتم رو تخت و کم کم رفت رو گردنم و کیس مارک های دردناکی میذاشت که اه و ناله ریزی کردم که بیشتر تحریک شد و تند تر کارش پیش برد بعد از چند مین عضوش با عضوم تنظیم کزد و فرو کرد داخلم
ات:آهیییییییی،جیمیننن
جیمین:هیشش اروم باش هنوز کازی نکردم که
یکم صبر کزد تا عادت کنم بعد از چند مین شروع کرد کوبیدن داخلم و فقط ناله میکردم از درد که بعد از نیم ساعت کوبیدن خالی شد و کنارم خوابید و پتو کشید رومون و اروم ماساژم میداد که خوابمون برد...
پایان پارت23
داشتم کارای خونرو میرسیدم تموم شده بود همینکه نشستم رو مبل دیدم گوشیم پیام امد جیمین بود یه لحضه ذوق کزدم و سریع پیامش باز کردم که گفت بریم بیرون اول نه گفتم ولی بعدش قبول کردم که گفت نیم ساعت دیگه خونس سریع بلند شدم و رفتم اتاقم و یه دست لباس خوشگل پوشیدم و آرایش نیمه غلیظی کردم و موهام سشوار کشیدم و حاضر شده بودم که صدای در امد فهمیدم جیمین امد ادکلن زنونه ام رو زدم و رفتم پایین همینکه داشتم میرفتم پایین متوجه نگاه های جیمین رو خودم شدم شوکه نگام میکرد که بعد از چنددقیقه جلوش وایستادن بهخودش امد و رفتیم ، تو کل راه هیچی نمیگفت منم هیچی نمیگفتم و با بند کیفم ور میرفتم که دستش رو پام حس کردم
جیمین:ات،واقعا متاسفم بابت اون شب،اون شب حالم دست خودم نبود عصبی بودم..
ات:به خاطر همون دوروز بهم سر نزدی
بغض گلومو گرفت داشتم خفه میشدم که یه نفس عمیق کشیدم و اروم دستش از رو پام برداشتم که گفت
جیمین:واقعیتش روم نمیشد که چشم تو چشمت بیافته ، منو ببخش ات واقعا معذرت میخوام نمیدونم چجوری بهت بگم که باور کنی پشیمونم
ات:نیازی نیست میدونم ، ولی جیمین اینو بدون هیچ وقت هیچ وقت تو بدترین شرایطمم با هیچمردی رابطه برقرار نمیکنم جز تو ...
هیچی نگفت و جاده روبروش نگاه میکرد و میروند ساعت۵:۳۰بود که رسیدیم به یه پاساژ
جیمین:خب راستش میخوام از دلت در بیارم یعنی امروز روز توعه هرچی میخوای بریم بخر
ات:نه جیمین چیزی نمیخوام
جیمین:پس بگو کجا ببرمت که خوشحالت کنه
سرم پایین بود که یهو از دهنم در رفت گفتم
ات:شهربازی
جیمین:عه موش کوچولوی من هوس شهربازی کرده
یه نگاه کیوت بهم انداخت نتونستم جلو خندمو بگیرم و یه لبخند بزرگ زدم که راه افتاد سمت شهربازی و بعد از شهربازی رفتیم رستوران و کلی غذا گرفت که نصفش اوردیم خونه و نتونستیم بخوریم..
وقتی برگشتیم رفتم بالا که لباسام عوض کنم که امد تو اتاق هیچی نگفتم چون داشتم گوشواره هام در میاوردم و هنوز لباس تنم بود به کارم ادامه دادم که امد نزدیکم و از پشت بغلم کرد و چونشو گذاشت رو شونم و گفت
جیمین:هنوزم قهری؟
ات:نه
جیمین:برات یه کادو گرفتم
یه جعبه از تو جیبش در اورد که وقتی باز کرد یه گردنبند نگین دار خیلی خوشگل داخلش بود درش اورد و بست رو گردنم
جیمین:دوست دارم ات
ات:منم همینطور
برگشتم که یه لبخند کیوت زد و لبامو بوسید تا ۵دقیقه لبامو اروم مک میزد که ولم کزد تا بره لباسش عوض کنه منم لباسم عوض کردم و رفتم پایین که وسایل رو ٱپن دیدم ازش پرسیدم
ات:اینا چیه جیمین؟
جیمین:اینا همش برا توعه ، نوش جونت
ات:مرسیییی
برشون داشتم و رفتم رو مبل کنار جیمین
ات:یه فیلم بزن باهم ببینیم
جیمین:چشم عشق کیوت من
یه فیلم عاشقانه زد و داشتیم میدیدیم که صحنه اش+18شد
برگشتم رو به جیمین داشت عرق میکرد
ات:جیمین ، چرا داری عرق میکنی؟
جیمین:هیچی فقط دارم فک میکنم که شاید ماهم بتونیم بهتر از اینا این کارو پیش ببریم نه؟
ات:نه جیمین لطفا
جیمین:ات،امشب لطفا دیگه
ات:جیمین ، یادت نیست اخرین بار چه مشکل بزرگی شد
جیمین:نه این دفعه مراقبم چیزی نشه
خندم گرفت که لبام بوسید و مک میزد براید استایل بغلم کزد و بردتم رو تخت و روم خیمه زد و لبامو میبوسید که بلند شد
جیمین:بیا
به پاش اشاره کرد نشستم رو پاهاش و همینطور که لبام مک میزد لباسام در اورد و منم لباسای اون دوباره خوابوندتم رو تخت و کم کم رفت رو گردنم و کیس مارک های دردناکی میذاشت که اه و ناله ریزی کردم که بیشتر تحریک شد و تند تر کارش پیش برد بعد از چند مین عضوش با عضوم تنظیم کزد و فرو کرد داخلم
ات:آهیییییییی،جیمیننن
جیمین:هیشش اروم باش هنوز کازی نکردم که
یکم صبر کزد تا عادت کنم بعد از چند مین شروع کرد کوبیدن داخلم و فقط ناله میکردم از درد که بعد از نیم ساعت کوبیدن خالی شد و کنارم خوابید و پتو کشید رومون و اروم ماساژم میداد که خوابمون برد...
پایان پارت23
۵.۸k
۲۱ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.